مهدویت

مهدویت

مهدویت
مهدویت

مهدویت

مهدویت

آرامش جاویدان و اقامه قسط

آرامش جاویدان و اقامه قسط

هدف اصلی نظام اسلامی توسعه بستر و زمینه هایی است که تقرب انسان به پیشگاه خداوند و آرامش و آسایش جاویدان او در آن گستره حاصل می شود

اهداف اصلی و فرعی در نظام سیاسی اسلام

 هر حرکت در نظام هستی و به طور مسلم، هر رفتاری در انسان ها، برای رسیدن به هدفی انجام می گیرد و با هر روشی نیز نمی توان به یک هدف دست یافت؛ بنابراین روند حرکت برای دستیابی به مقصد خاص، باید پیرو تناسب ها و ضوابط خاص باشد.همه ی نظام  های سیاسی و نیز نظام سیاسی اسلام، به مثابه ی یک مجموعه ی حقیقی (عینی) از این قاعده مستثنی نیستند و در نتیجه دارای هدفی خاص و اصول یا مقررات حاکم بر حرکت هستند و این مقاله این اصول و مقررات را بررسی می کند.

الف. اهداف نظام سیاسی اسلام

جریان حرکت هر مجموعه، در جهت وصول به هدف اصلی و واحد آن، سامان و وحدت می یابد؛ اما رسیدن به آن، با تحقق اهداف جزئی ممکن می گردد؛ بنابراین پس از بیان هدف اصلی نظام سیاسی اسلام که مقصود و منظور نهایی حرکت را بیان می کند، می توان به طرح اهداف فرعی پرداخت که زمینه ساز تحقق اصلی هستند.

هدف اصلی نظام سیاسی اسلام

هدف اصلی در نظام سیاسی اسلام، توسعه ی بستر تقرب الهی است که تنها انسان به عنوان جزئی از نظام هستی و اشرف مخلوقات، مسیر از او (انا لله) و به سوی او (الیه راجعون) را طی می کند و منزلگاه نهایی اش، باریافتن در جوار قرب الهی خواهد بود. (قرآن کریم) در بیان این حقیقت می فرماید: اِنّ المتقین فی جناتٍ و نَهَر فی مقعد صدقٍ عند ملیکٍ مقتدر ؛(۱) به راستی که تقواپیشگان در باغ های خرم و باشکون و با نهرهای روان، در جایگاهی راستین نزد پادشاهی با اقتدار، منزل می کنند.
کمال این منزلت و موقعیت، مرتبه ای است که انسان، محبوب خدا قرار گرفته و عمل او، خدائی می شود. خدای متعال در حدیث قدسی، خطاب به رسول گرامی اسلام می فرماید: ما تقرّب الی عبدُ بشی احبّ الی مما افترضتُ و انّه لیتقرّب الی بالنافله حتی اُحبُّه فاذا اَحببتُه کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها (۲)هیچ بنده ای به چیزی محبوبتر از فرائض، به من نزدیکی پیدا نمی کند و با عمل کردن به مستحبات (نوافل) تا آن جا به من نزدیک می شود که محبوب من قرار می گیرد؛ چون محبوب من شد، من گوش او می شوم که با آن می شنود و چشم او می شوم که با آن می بیند و زبان او می شوم که با آن سخن می گوید و دست او می شوم که با آن اِعمال قدرت می نماید. در جامعه اسلامی، همه چیز در خدمت تعالی انسان قرار می گیرد. این تعالی با تقرب به خداوند حاصل می شود و حکومت نیز زمینه ساز این تقرب تعالی بخش است.
در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: هدف از حکومت، رشد دادن انسان در حرکت به سوی نظام الهی است (و الی الله المصیر) تا زمینه ی بروز و شکوفایی استعدادها، به منظور تجلی خداگونگی انسان، فراهم آید . اما چگونه این هدف مهم، واقع می شود؟ پاسخ را باید با گذر از مسیر تحقق اهداف فرعی ذیل، جستجو کرد.                
 
اهداف فرعی نظام سیاسی اسلام

 اهداف فرعی که در واقع ابزار رسیدن به هدف اصلی هستند، به نوبه ی خود، هدف دسته ای از عملکردهای نظام سیاسی قرار می گیرند. این اهداف عبارتند از:  

1. اقامه قسط و عدل

یکی از هدف های والای پیامبران الهی در زمینه سازی محیط برای اصلاح، رشد، قسط و عدل است. قرآن کریم می فرماید: لقد انزلنا رسلنا بالبینات انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناسُ بالقسط (۳) ما انبیا را فرستادیم؛ به آنها بینات و میزان دادیم تا مردم قیام به قسط کنند. امام در تبین این معنا می فرماید: تا.... عدالت اجماعی در بین مردم باشد، ظلم ها از بین برود و به ضعفا رسیدگی شود (۴) عدالت نه تنها امر نیکو و پسندیده ای است که دین آن را محترم و ارزشمند دانسته و هدف ارسال رسل، تحقق عدالت و قسط معرفی می شود؛ بلکه اسلام، آن را مقیاس و ملاک ارزشمندی مطرح می کند. شهید مطهری می نویسد: اصل عدالت از مقیاس های اسلام است که باید دید چه چیز بر او منطبق می شود. عدالت در سلسله علل احکام است، نه در سلسله معلولات، نه این است که آن چه دین گفت، عدل است بلکه آنچه عدل است دین می گوید. این معنا مقیاس عدالت بودن است برای دین...
 اجرای قسط و عدل در مقیاس وسیع اجتماعی، جز به وسیله حکومت امکان پذیر نیست؛ چون لازمة تحقق عدالت، وجود قدرت و توانایی مافوق اراده های فردی و گروهی است که متجاوز را به جای خود می نشاند و حقوق ستمدیده را به وی باز می گرداند. در سایة عدالت است که حق در جایگاه شایستة خود قرار می گیرد و چهرة باطل آشکار شده از صفحة جامعه رخت برمی بندد؛ بنابراین امیرالمؤمنین (علیه السلام) شاخص وسیلة ارزیابی سیاست را عدالت دانسته و در غرر الحکم می فرماید: ملاک السیاسه العدل . و هم چنین کلام بلند پیشوای عدالت پیشگان علی (علیه السلام)، که فرمودند: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم نشان از عظمت و جایگاه رفیع اجرای عدالت در جامعه دارد؛ زیرا پایه های حکومت بر پذیرش روحی و احساس مقبولیت عمومی استوار شده و امنیت عمومی و آرامش اجتماعی به امنیت روانی متکی است. امنیت روانی نیز به احساس وجود عدالت در جامعه باز می گردد. با تضعیف شاخص استقرار عدالت، امنیت مخدوش و استمرار و تداوم حکومت به خطر می افتد.اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز نشان می دهد که یکی از هدف های اساسی تأمین نظام سیاسی مبتنی بر اسلام، برقراری قسط و عدل است (۶) 

۲ . برقراری نظم و امنیت

نظم و امنیت اجتماعی هرچند دو مقولة مجزا از یکدیگرند؛ ولی در سنخیت به هم نزدیکند و از وسیله های ضروری آرامش و هنجار یک جامعه محسوب می شوند.                در فرهنگ قرآنی امنیت یک مفهوم وسیع، متوازن و عمیق دارد و شامل تمامی ابعاد زندگی و حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و امنیتی داخلی و خارجی می شود و بر الگویی از امنیت تأکید می شود که با اقتدار و انسجام و وحدت و ارتباط جامعه اسلامی و استحکام درونی جامعه پیوند دارد (۷)امنیت به عنوان هدف نظام سیاسی از اهمیتی برخوردار است که پس از عصر نوزائی، فلاسفة سیاست، مهم ترین کار ویژة حکومت را، ایجاد امنیت و جلوگیری از هرج و مرج دانسته اند، کسانی چون هابز بر این باورند که هدف و وظیفة حکومت تنها برقراری نظم و امنیت در جامعه است، به عقیدة وی انسان ها گرگ همدیگرند و ضرورت وجود دستگاهی که انسان ها را مهار و در جامعه امنیت برقرار کند امری الزامی است؛ یعنی وظیفة اصلی حکومت این است که مقررات و قوانین را به اجرا گذارد و مانع ایجاد هرج و مرج و ناامنی در جامعه شود و در برابر تهدید کنندة خارجی قوه دفاعی داشته باشد تا بتواند از موجودیت و کیان کشور حراست کند. در اسلام نیز امنیت و آرامش اجتماعی، بدون توجه به نوع نظام سیاسی و اقسام آن، مورد توجه و احترام است و اخلال در نظم اجتماعی و امنیت جامعه از محرمات مورد اتفاق فقها است. از سوی دیگر، حفظ امنیت در چارچوبه نظام سیاسی و برخورد با فتنه گری ها و اقداماتی که آرامش روانی جامعه را به هم می زند و امنیت سیاسی، اجتماعی را سلب می نماید، مورد توجه فراوانی قرار گرفته است. قرآن در سورة مائده با لحن شدیدی کیفر محارب و مفسد فی الارض را که به تجاوز، شرارت و جنایت اقدام نموده و امنیت جامعه را به خطر می اندازد، این گونه بیان داشته است: انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا أو یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف أو ینفوا من الارض (۸) کیفر و مجازات آنان که با خدا و پیامبرش می جنگند و در زمین فساد می کنند، آن است که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست ها و پاهایشان بر خلاف یکدیگر قطع شود یا آن که از سرزمین خود تبعید شوند.حفظ امنیت ملی، در روابط نظام اسلامی با بیگانگان، یکی دیگر از اهداف نظام اسلامی است. تأمین امنیت ملی در این حیطه پیشگیری از تجاوز و ترسانیدن دشمن از هجوم به سرزمین و حکومت اسلامی است.  

۳ . ارتقای فرهنگی

هدف دیگری که حکومت اسلامی تعقیب می کند، رشد و تعالی فرهنگی فرد و جامعه است. مقولة فرهنگ، اداراکات، تمایلات، علم و اخلاق را شامل می شود. آیات متعددی از قرآن، رساندن پیام الهی و آیات او را به گوش مردمان، آموزش کتاب، حکمت و تزکیه نفوس را از مهم ترین رسالت های پیامبران می داند؛ چنانچه در سورة جمعه آمده است: هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم؛ یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین خداوند از میان مردم امّی، پیامبری برانگیخت تا آیاتش را برای مردم تلاوت نموده، آنان را تزکیه نماید و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هرچند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
آیة ذکر شده، در برگیرندة کارکردهای مورد انتظاری است که مجموعا رشد فرهنگی را نتیجه می دهد؛ این کارها عبارتند از: تزکیه، رساندن آیات الهی به مردم، تعلیم کتاب و تعلیم حکمت.احیای ارزش های اخلاقی و تزکیه نفوس از اساسی ترین آرمان هایی است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم)هدف بعثت خویش را ترویج و تحکیم آن ها معرفی می کند؛ چنانچه می فرماید: بعثت لاتمم مکارم الاخلاق به رسالت برانگیخته شدم تا فضایل اخلاقی را به کمال برسانم(۹).جنبة دیگر رسالت اسلام و نظام سیاسی آن، نقش تعلیمی آن است که متناسب با سطح نیازهای بشر و آموزه های دینی، دو مقولة عمده را شامل می شود: الف. آن دسته از مقررات و احکام زندگی بشر که از ناحیه خداوند آمده و مصون از هرگونه نقص و انحراف است. ب. در بخش هایی که میدان حضور فعال عقل است. حکمت آموزی پیامبر به بشر، او را به گام برداشتن در میدان هایی که تلاش عقلانی را طلب می کند، یاری می رساند.در مجموع، نظام سیاسی اسلام، الهام گرفته از رسالت پیامبر و موظف به ارتقای جهت گیری اخلاقی و ارزشی، هماهنگی و انطباق مقررات فردی و اجتماعی با احکم الهی و رشد عقلانیت بشر است. 

۴ . تأمین رفاه عمومی

تلاش برای تأ مین رفاه عمومی و پاسخ گویی به نیازهای مادی که زمینه ساز ارضای سایر نیازهای اجتماعی هستند، جهت دستیابی به سعادت و آرامش واقعی، به صورت هدفی مهم، پیوسته مورد عنایت اسلام و نظام دینی بوده است.توجه به این مطلب را می توان از اخلاق احکام اقتصادی اسلام و تمهیداتی که برای توزیع عادلانه ثروت و امکانات بین همگان و رفع گرفتاری ها و رنج های مردم، پیش بینی شده است، مشاهده کرد؛ همچنان که سیره پیشوایان معصوم (علیهم السلام) و اهتمام آنان به امور مردم، حتی غیر مسلمانان، تأیید کنندة این موضوع است. برای نشان دادن توجه اسلام و پیشوایان گرامی آن، به رفاه و آسایش عمومی، شواهد و نمونه های فروانی می توان ارائه نمود که تفصیل آن، بررسی جداگانه ای را طلب می کند.امام علی (علیه السلام) در فرمان تاریخی به مالک اشتر از مأموریت های اصلی وی، سر و سامان دادن امور مردم و آباد کردن شهرهای آن دیار را ذکر نموده است (۱۰). و در جای دیگر از همان فرمان می فرماید که لازم است توجه و اندیشه ات به آباد سازی زمین، از توجه به دریافت خراج، بیشتر باشد (۱۱) آن حضرت، حتی در زمانی که تصدی مقام امامت اجتماعی را نداشتند با تلاش فردی و از دسترنج خود باغ های فروانی احداث و چاه های آبی حفر نمودند که علاوه بر تأمین معیشت خود، صرف رفع نیاز مستمندان جامعه می شد. در خطبة 131 نهج البلاغه، اصلاح شهرها و سرزمین و آرامش و امنیت ستمدیدگان ، هدف حکومت معرفی می شود(۱۲).
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در بند 12 از اصل سوم، تعمیم رفاه، آسایش و رفع محرومیت را با تعبیر پی ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعیمم بیمه ، از وظایف دولت اسلامی می داند و در اصل چهل و سوم یکی از پایه های اقتصاد کشور را برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، تأ مین نیازهای اساسی: از قبیل مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه، معرفی می کند (۱۳)

ب. اصل نظام سیاسی اسلام

نظام سیاسی اسلام، برای دستیابی به اهداف و آرمان های متعالی، انسانی و الهی خود، سیر خاصی را دنبال می کند و حرکت خویش را بر پایه ها و اصولی بنیاد می نهد که نتیجة طبیعی و منطقی آن، ایجاد زمینه و فراهم سازی بستری است که به تحقق هدف های موردنظر می انجامد. اصول نظام سیاسی اسلام، هر چند در متنی رسمی و به صورت مدون نیامده است؛ اما با تعمیق و دقت در منابع اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی، می توان مواردی را به عنوان اصول نظام سیاسی اسلام برشمرد؛ از جمله، امامت و رهبری مستمر، اجتهاد مستمر فقهاء بهره مندی از علوم و تجارب پیشرفته بشری و توسعه آن ها، نفی ستم گری و ستم پذیری و سلطه گری و سلطه پذیری، محو استبداد و خودکامگی، تأمین آزادی های فردی و اجتماعی، تحکیم بنیاد خانواده، افزایش مشارکت اجتماعی در ادارة امور، عمومی کردن امر به معروف و نهی از منکر، تحکیم برادری، وحدت و تعاون عمومی بین همة مردم، اسلامی بودن قوانین، برنامه ریزی حمایتی در جهت زدودن فقر اجتماعی، و هم چنین کرامت انسانی، قانون مداری، شایسته سالاری و اصالت خدمت.برخی از مهمترین اصول مذکور، در چهار محور زیر تبیین می شود:

1. کرامت انسانی

اسلام، انسان را برترین آفریده و اشرف مخلوقات می داند؛ چنانچه خداوند در قرآن کریم می فرماید: و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا (۱۴) ما فرزندان آدم را کرامت بخشیده، آنان را در خشکی و دریا فعال ساخته، از پاکی ها بهره مند و بر بسیاری از مخلوقات برتری بخشیدیم.
وقتی انسان صاحب کرامت است، شایستگی پیوند با خدا و افتخار بندگی او را دارد و آنگاه که کرامت و عزت خویش را نادیده گرفت، در اسارت و بندگی غیر خدا گرفتار می شود؛ چنانچه فرعون در ابتدا قوم خود را تحقیر کرده، عزت و کرامت انسانی آن ها را زیر پانهاد.یکی از نمودهای کرامت انسانی، آزادی اوست که معارف دینی نیز توجه فراوانی به این معنا دارد. از همین رو قانون اساسی جمهوری اسلامی، کرامت انسانی را در اصل دوم مورد تأکید قرار داده و کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسؤولیت او را تنها برای خدا می داند و در اصل سوم، تأمین آزادی های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون را از وظایف دولت اسلامی می داند.صبغة مردمی و تکیه بر آرای عمومی در تصمیم گیری  های نظام نیز الهام گرفته از ارزشمندی انسان در نظام سیاسی اجتماعی اسلام است که اصول متعددی از قانون اساسی؛ مانند: اصل ششم (تکیه بر آرای عمومی)، اصل هفتم (شوراها)، اصل سیزدهم (حقوق اقلیت ها)، به آن اشاره می کنند.از جمله مسایلی که در سیر بزرگداشت اسلام و نظام اسلامی، نسبت به حقوق انسان قابل ذکر است، مقام و منزلتی است که این مکتب برای زن قایل است.اصولا مسأله ای به نام زن که حکایت از ستمی تاریخی بر وی در طول اعصار و قرون متمادی، دارد یکی از معضلات اساسی بشر به شمار می رود. در میان مکتب ها، ادیان و فرهنگ های مختلف، عالی ترین و جامع ترین نسخة التیام بخش این درد تاریخی را، اسلام به بشرین داده است، مکاتبی بوده و هستند که داعیة حمایت از حقوق تضییع شده زن را دارند! اما به علت بشری بودن اهداف آن ها و آلوده شدن به اغراض، منافع و هواهای نفسانی، تعدی ها دیگر و بلکه نارواتری علیه زن صورت گرفته است. نمونة آن تمدن غربی است که به نام آزادی، زن را وسیلة لذت جویی مردان قرار داده و به نام تساوی حقوق زن و مرد، رشته خانواده را از هم گسسته، زن را از داخل خانه به کارخانه ها کشانده و از او به عنوان کارگری رام و ارزان، بهره کشی اقتصادی می کند.اسلام، در زمانی که با زن به عنوان انسان درجة دوم و در ردیف حیوانات برخورد می شد، نجات و احیای حقوق او از برنامه های اساسی خود دانست و مرد و زن را در سیر عبودیت و کمال، یکسان مورد عنایت و خطاب قرار داد؛ چنانچه قرآن می فرماید:من عمل صالحا من ذکر أو انثی و هو مؤمن فنحیینه حیاه طیبه) در این میان مظلومیت زن، او را بیشتر در معرض برخورداری از حمایت های اسلام قرار داده است.
ه فرموده امام راحل: اسلام می خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند، اسلام زن ها را نجات داده است از آن چیزهایی که در جاهلیت بود. آن قدری که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا می داند به مرد خدمت نکرده است (۱۵)هر چند که تبلیغات دشمنان اسلام و شبهاتی که مغرضین و منحرفین کم اطلاع از اسلام، در مسالة زنان رواج می دهند بسیار زیاد است؛ اما زن، بزرگی ویژه ای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد، کمتر نیست (۱۶) اسلام بدون توجه به جنسیت، مرد و زن را به عنوان نوع بشر هدف دعوت انبیا قرار داده و رشد و تعالی آن ها را دنبال می کند. اسلام طرفدار تکامل بشر است، برای اسلام جنس مرد و زن مطرح نیست، یک جا سخن از مرد گفته می شود و یک جا از زن، یک جا از مرد تجلیل می شود و یک جا از زن؛ زیرا این ها دو بخش یک پیکرة بشر هستند. (۱۷) 

۲ .   قانون مداری

هر جامعه برای تنظیم و آراستگی امور خود، نیازمند قانون و مقرراتی است که اجرای آن ها، رشد و توسعة جامعه را نتیجه بدهد.در جامعه ای که بر مدار عدالت می چرخد، از شاخص های اصلی آن تکیه بر قانون و قانون گرایی است. معنای صریح و روشن قانون گرایی را می توان از کلام معمار انقلاب اسلامی، امام ره دریافت؛ چنانکه می فرماید: در اسلام قانون حکومت می کند پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهی، نمی توانست تخلف بکند (۱۸)قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به عنوان میثاق ملی ـ اسلامی مردم مسلمان ایران ـ که نشأت گرفته از منابع اسلامی بود و توسط فقها و اندیشمندان اسلامی گرانقدری تنظیم شده است ـ نیز به تساوی همگان در برابر قانون اشاره کرده و خاطرنشان می سازد که: مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند، از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد، زبان و مانند این ها سبب امتیاز نخواهد شد (۱۹)در اصل دیگری: تساوی جنس زن و مرد در مقابل قانون را این گونه بیان می کند: همة افراد ملت، اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همة حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند (۲۰) 

۳ . شایسته سالاری

نظام اسلامی، پیشبرد هدفی متعالی را در برنامه خود قرار داده است تا سعادت انسان در دنیا و آخرت تأمین شود. تأمین چنین هدفی، نیازمند علم و آگاهی کامل شناخت، مسیر، کیفیت سیر و هم چنین توانایی ادارة مجموعه تا رسیدن به مقصد است. حکومت به عنوان سازمان اجتماعی که عهده دار سرپرستی امور انسانی و زمینه سازی برای رسیدن به رشد است، برای ایفای نقش خود تفکیک وظایفی را ایجاد نموده و در نتیجه تخصص ها و صلاحیت های متنوعی را تعیین می نماید.در یک جامعه و نظام سالم، کسانی می توانند عهده دار مسؤولیت های اجتماعی و سرپرستی امور شوند که صلاحیت و شایستگی لازم برای تصدی آن مسؤولیت را دارا باشند. قرآن کریم از زبان دختر حضرت شعیب، عبارتی نقل می فرماید که می توان از آن، لزوم شایستگی و صلاحیت برای احراز هر مسؤولیت را استفاده نمود: قالت احدیهما یا ابت استئجره ان خیر من استئجرت القوی الامین (۲۱) یکی از آن دو گفت: ی پدر، او را استخدام کن، زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی، کسی است که توانمند و امین باشد. چنانکه در قصة طالوت آمده است و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا انی یکون له الملک علینا و نحن احق بالملک منه و لم یوت سعه من المال قال ان الله اصطفیه و زاده بسطه فی العلم و الجسم (۲۲) پیامبر آن قوم به ایشان فرمود که: خداوند طالوت را حاکم شما قرار داد، پرسیدند:چگونه می توان پادشاه ما باشد؛ در حالی که ما بر امر پادشاهی شایستگی بیشتری داریم و او ثروتمند نیست. پیامبر فرمود خداوند او را برگزیده است و به وی علم و توانایی زیادی بخشیده است. هرچند آن قوم نیز قایل بودند که باید فرد شایسته ای بر آنان حکومت کند؛ ولی ملاک شایستگی را داشتن مال و ثروت می دانستند که آیة شریفه به اصلاح ملاک های شایستگی پرداخته و علم و قدرت رهبری را میزان صلاحیت حکومت معرفی نموده است.
شایسته سالاری، یا رعایت صلاحیت و اهلیت در تصدی مناصب حکومتی، یک اصل عقلی است و هر جامعه ای که به دنبال تأمین خوشبختی و سعادت باشد از این قاعده پیروی می کند. آموزه های دیگر دینی نیز سرشار از تأکید این اصل بوده و سپردن امور به اهلش را توصیه نموه و از قراردادن نا اهلان بر مصادر امور(۲۳) منع کرده اند. قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز با استناد به : ان الارض یرثها عبادی الصالحون صالحان را عهده دار حکومت و اداره امور ممکن، می داند(۲۴)
 

۴. اصالت خدمت

در اسلام، قدرت و حکومت مقصد نهایی نیست. بلکه ابزاری است جهت تحقق هدف های و الا و اصیل که در صفحات پیشین بدان اشاره گردید. امام ره می فرماید عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته، شأ ن و مقامی نیست؛ بلکه وسیلة اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه است، ... ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند. صرف حکومت برای آنان، جز رنج و زحمت چیزی ندارد. (۲۵)
در تعابیر فوق، حکومت و قدرت با جهت گیری اصلاح و خدمت رسانی به پیشرفت مد نظر انبیا و اولیای الهی است. نه برای ارضای حس خودخواهی و خودپرستی و قدرت طلبی؛ چرا که در نزد اولیا خداوند، فرمان راندن بر مردم در چند روزة دنیا، اگر منشأ اثر و خدمت خدا پسندانه ای نباشد از بی ارزشترین امور است.  

خلاصه و نتیجه

نظام سیاسی اسلام، مانند هر نظام سیاسی ـ و اصولا هر مجموعه ای ـ هدف هایی را دنبال می کند که به دو گروه اصلی و فرعی تقسیم می شوند. هدف اصلی نظام اسلامی، توسعة بستر و زمینه هایی است که تقرب انسان به پیشگاه خداوند و آرامش و آسایش جاویدان او، در آن گستره حاصل می شود. اهداف فرعی نظام سیاسی اسلام که ابزار تحقق هدف اصلی می باشند؛ عبارتند از: اقامة قسط و عدل، برقراری نظم و امنیت، ارتقای فرهنگی و تأمین رفاه عمومی. نظام سیاسی اسلام، برای دستیابی به اهداف اصلی و فرعی خود، سیر خاصی را دنبال نموده و حرکت خود را بر پایه ها و اصولی بنیاد می نهد، آن اصول که چارچوبة عملکرد نظام سیاسی را معین می کنند عبارتند از: کرامت انسانی، قانون مداری، شایسته سالاری و اصالت خدمت. 

پی نوشت ها:

1. قمر، آیات 55 و 54 .           
2. کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی، ص۳۵۲ .    
3. حدید، آیه 25 .   
4. صحیفه نور؛ ج۱۵؛ ص۱۴۶.                
5. مطهری، مرتضی؛ بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی.        
6. جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایة ایمان به ... که از راه ... قسط و عدل و استقلال سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و همبستگی ملی را تأمین می کند.                
7. دری نجف آبادی، قربانعلی، نگاهی به امنیت از منظر امیرمؤمنان علیه السلام ، فصلنامه حکومت اسلامی؛ شمارة 18، ص 281.
8. مائده، آیه 33 .  
9. طبرسی، مکارم الاخلاق، ج 1، ص36   
10.فیض الاسلام، نهج البلاغه، ص 982.  
11. همان، ص 1004.  
12. همان، ص 398.                
13. قانون اساسی؛ اصل 43، بند اول.        
14. اسراء، آیه 70.  
15. صحیفه نور، ج 3، ص 82.               
16. صحیفه نور، ج 4، ص 201.                
17. رهبر معظم انقلاب، آیت الله سیدعلی حسینی خامنه ای، کیهان، 30/7/76.      
18. صحیفه نور، ج 10، ص 29. 19. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل          
19. 20.همان، اصل    
20 . 21. سوره قصص، آیه       
26. 22. بقره، 247. 23. رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم)فرمود : کسی که خود را بر جمعی از مسلمانان مقدم بدارد و بداند که در بین آنان کسی که برتر از او باشد، وجود دارد، بدون شک به خدا و پیامبرش و مسلمانان خیانت کرده است. الغدیر، ج 8، ص 291.       
24. مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.        
25. امام خمینی ره ، ولایت فقیه، ص 70.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد