مهدویت

مهدویت

مهدویت
مهدویت

مهدویت

مهدویت

حکومت در سیطره عدالت

حکومت در سیطره عدالت

حکومتی دارای اقتدار است که در درون خود عقیده، قانون، قوای سه گانه، روابط داخلی و خارجی و سازمان های وابسته داشته باشد؛ این یک تعریف علمی از حکومت است. اگر حکومت کمونیستی باشد، دارای قانون، عقیده، قوای سه گانه و سازمان های وابسته و روابط داخلی و خارجی است؛ اگر اسلامی باشد به همین ترتیب؛ اگر لیبرالیستی باشد، به همین ترتیب و... کلمه حکومت در متون سیاسی دارای مترادف­هایی است؛ نظیر: دولت، عمارت، ولایت، سلطنت، رژیم سیاسی و نظام سیاسی. این کلمات را در مطالعه­ی جملات یا متون قدیمی، باید با قراین صارفه درنظر گرفت. به این معنی که این کلمه­ی دولت در اینجا معنی حکومت می دهد یا قوه مجریه می دهد و یا حتی معنی پول و ثروت. برای پیاده کردن قانون در جامعه، نیازمند یک تدبیر و چاره اندیشی خاصی است؛ این تدبیر و چاره اندیشی در طول تاریخ، سیاست گفته شده است. اما برای سیاست در علوم انسانی تعریفهای مختلفی وجود دارد که معمولاً این تعریفها متفاوت می­باشند؛ البته چون عالم علوم انسانی، عالم اختیار است، تعریفها متفاوت می­شود، اما در عالم طبیعت، چون عالم جبر است، تعریف­ها چندان اختلافی با هم ندارند و اگر هم با یک تعریف اشتباه مواجه شوند، می­کنند آن را اصلاح کنند و بر اساس همان تعریف بگویند که رابطه­ی این دو عنصر خاص در عالم طبیعت چگونه است. اما چون عالم علوم انسانی، عالم اختیار است، انسانها گاهی براساس واقعیتها تعاریفی ارائه می­دهند، گاهی براساس ارزشها و گاهی نیز براساس آنچه واقعاً باید باشد؛ به همین خاطر تعریفها مختلف است. برای سیاست هم تعریفهای مختلفی ارائه شده است؛ از جمله تعریف میرزا ملکم خان که عبارت است از: حکم یا تنبیه و یا بنا بر تعریف کسروی، سیاست عبارت است از: همبستگی توده ها یا ملتها با یکدیگر. دکتر شریعتی معتقد است که سیاست عبارت است از: خودآگاهی انسان نسبت به خود و جامعه.اندیشمندان معاصر غربی، اندیشمندان معاصر غربی نیز سیاست را عبارت از قدرت نفوذ می­دانند. فقها و فلاسفه­ی اسلامی می گویند سیاست عبارت است از: اداره و هدایت؛ یعنی اداره­ی جامعه­های انسانی و هدایت آن به سوی تعالی، که در متون دینی و احادیثی که از پیغمبر بزرگ اسلام (ص) و حضرت علی (ع) این هدایت حتماً باید در کنار اداره­ی جامعه وجود داشته باشد. امام خمینی (ره) به عنوان استراتژیک انقلاب اسلامی هم، اداره و هدایت را مد نظر قرار می­دهد و می­فرمایند: هدایت حتماً باید باشد؛ در غیر این صورت سیاست، سیاست کاملی نخواهد بود. در کل، تمام تعاریف مختلفی که از سیاست شده است را می­توان به نوعی در آیه 213 سوره بقره ملاحظه کرد. آیه 213 می­فرماید: مردم در یک دوره ای امت واحده ای بودند و هیچ اختلافی در بین آنها نبود؛ اما پس از مدتی اختلاف پیدا کردند. بعد از این اختلاف، خداوند پیامبران را فرستاد برای انذار و تبشیر و به آنها کتاب داد به عنوان مجموعه قانون و خداوند مجموعه قانون را به حق برای آنها نازل کرد؛ برای اینکه این مجموعه قانون در بین مردم در آنچه اختلاف کرده بودند حکومت و قضاوت کند. علامه طباطبایی با استفاده از آیات شریفه ای که بیان می کند می­فرماید: به این وسیله اولین حکومتی که در روی کره زمین در بین بشر فعلی به وجود آمده، حکومت حضرت نوح (ع) است. اما ارتباطی که در اینجا وجود دارد، ارتباط جامعه، قانون، حکومت و سیاست است؛ اما همیشه در مورد قانون این اختلاف­نظر وجود داشته است که این قانون را چه کسی برجامعه حاکم می کند یا چه کسی در جامعه حق قانون گذاری دارد. مسلمانان و آنهایی که پیرو ادیان آسمانی هستند، می گویند این قانون از طرف خداوند تبارک و تعالی نازل می شود و قانون را خداوند برای رفع اختلاف در اجتماع انسانی تعیین می­کند. آنهایی که پیرو مکاتب غیر الهی هستند، قانون را در پرتو به اصطلاح تصویر بشری و عقل عرفی مطرح می کنند. به عنوان مثال کومنیستها در اثر همین تفسیر تاریخی می گویند که ذهن بشر در پرتو برداشت­های خود، قانون را تعیین می کند. در واقع ارتباط عدالت با حکومت در مسئله­ی قانون است؛ اینکه چه کسی و چگونه این قانون را باید وضع کند. اینجاست که بحث عدالت مطرح می شود؛ حضرت علی (ع) می فرماید "وضع شی فی مواضع" عدل یعنی گذاشتن هر چیزی در جای خودش. آیا ذهن بشر این توانایی را دارد که بفهمد هرچیزی را در جای خودش بگذارد؟ "اعطا کل ذی حق حقه" البته برخی معتقدند که این سخن از عبارت­های مستقیم حضرت علی (ع) نیست؛ اما از عبارات حضرت علی (ع) اینگونه به دست می آید که اعطای حق هر ذی حقی حقش را می شوداصل. حضرت علی (ع) در تعریف عدل مطالب و سخنان بسیاری دارند و در بعضی جاها نیز آن را از جان و بخشش برتر می دانند. حضرت علی (ع) می فرمایند: بهترین سیاستها در بین مردم عدل است. عدل، حکمران را در بین مردم محبوب و خوش­نام می­کند.در مورد عدل مطالب مختلف و زیادی گفته شده است، اما در واقع در صحنه حکومت عدل چیست؟ از گفتار پیامبر بزرگوار اسلام، ائمه معصومین، حضرت علی (ع) و آیات شریفه قرآن - البته نه به صورت مستقیم، بلکه به صورت غیر مستقیم - چنین استنباط می­شود که پیاده کردن شریعت، همان عدل است. پیاده کردن و اجرای هر چیزی در جامعه غیر از شریعت، ظلم است. در سوره مائده بین آیات 42 تا 47 سه عبارت را خداوند تبارک و تعالی تکرار می کند؛ سه عبارت را با سه صفت "ومن لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون" کسانی که به ما انزل الله حکم نکنند، کافرند. باز خداوند تکرار می کند "ومن لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون " و کسانی که بما انزل الله حکم نکنند، فاسقند. باز خداوند تکرار می کند "ومن لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون" کسانی که بما انزل الله حکم نکنند، ظالم هستند.
از مجموع این خصوصیات مشخص می­شود که کسانی که بما انزل الله حکم نمی­کنند در واقع طاغوت اند، طغیان کننده برعلیه خداوند، فاسق، ظالم و کافرند. ما می گوییم و اثبات هم می کنیم که در مکتب اسلام، عدل در صحنه مسائل اجتماعی، پیاده کردن شریعت است. اما لیبرالیست ها می گویند که عدل در صحنه مسائل اجتماعی، خاص اکثریت و عقل عرفی جامعه است. عقلانیتِ ابزاری یکی از مشخصات دین لیبرالیست است؛ من لیبرالیست را به عنوان دین می شناسم. کومونیستها می گویند عدل آن چیزی است که از مغز انسان تراوش می­کند. با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژی، فکر و مغز بشر نیز تکامل پیدا می کند. یعنی یک تاثیر و تاثر متقابل بین مغز انسان و موجودات و به اصطلاح اجسام موجود در طبیعت به وجود می­آید. بدین معنی که اجسام موجود در عالم طبیعت، روی ذهن انسان تاثیر می گذارد و انسان نیز روی اجسام اثر می گذارد و این تاثیر و تاثر متقابل باعث تکامل ذهن برای انسان می­شود و انسان نیز در هر دوره ای چیزی را می فهمد و چون خدایی وجود ندارد و انسان هم در پرتو جبر حرکت تاریخی است، بنابراین در پرتو همین حرکت تاریخی برای هر زمان قانونی وضع می کند که همین قانون برای آن زمان عدل محسوب می­شود.
اما در تغییر و تحولات دوره­ای یعنی از برده داری به فئودالیته، فئودالیته به سرمایه داری بورژوازی، بورژوازی به سوسیالیستی، سوسیالیستی به کمونیستی و ... در واقع آن طبقه ای که بر جامعه حکومت می کنند، دچار فساد می شوند و دوره عوض می شود. انسان در پرتو تکامل ذهنی، متوجه می شود که در این دوره به او ظلم می­شود؛ بنابراین باید وارد دوره­ی دیگری بشود. از این رو، قوانینی را می گذارد و وارد دوره دیگری می شود که این را عدل می­دانند. به عنوان مثال ناسیونالیسم ها معتقدند که خداوند متعال یک دسته از بشر را بر دیگران برتری بخشیده است و آن هم بشر آریایی سفید پوست اروپایی است؛ چون دوره کلّه­ی اینها بزرگتر از بقیه است. به همین خاطر حجم مغزشان بزرگتر و سلول های مغزشان بیشتر خواهد شد و بهتر می­توانند فکر کنند و برای بقیه انسان­ها قانون وضع کنند. برای همین، نژادهای دیگر باید از بین بروند و اصلاح نژادی به وجود بیاید. هیتلر نیز می­خواست اصلاح نژادی به وجود بیاورد و با کشتن سیاه پوستها، یهودیها و در کل رنگین پوستان، همه را به آریایی سفید پوست تبدیل کند. اینها این گونه می اندیشند و قانون و عدالت را در پرتو فکر و اندیشه خود می­بینند.بنابراین می بینیم که عدالت یک رابطه­ی محکمی با مسئله قانون دارد. بسیاری از اندیشمندان اسلامی و فلاسفه معتقدند که شکل حکومت در طول تاریخ عوض شدنی است. به همین خاطر معمولا حکومتها رابه چند دسته تقسیم کردند. به عنوان مثال ارسطو حکومتها را به شش دسته و افلاطون به پنج دسته تقسیم می­کند ایرانیان باستان نیز 200 سال قبل از افلاطون و ارسطو، حکومتها را به چهار دسته تقسیم کردند.
در میان اندیشمندان غربی بهترین تقسیم بندی را ارسطو و افلاطون کرده­اند، اما اندیشمندان اسلامی، حکومتها را همواره به دو دسته تقسیم کردند. قران کریم نیز حکومتها را تحت عنوان ولایت، به ولایت الله و ولایت طاغوت تقسیم می­کند. خداوند در آیه الکرسی که می­فرماید: بعد از خدا، سرپرست و حاکم کسانی هستند که ایمان ­آوردند؛ کسانی که کفر ورزیدند، طاغوت سرپرست وحاکم برآنها خواهد بود. بنابراین حکومت دو نوع است: حکومت الله و حکومت طاغوت. پیامبر بزرگوار اسلام نیز حکومت هارا به دو دسته تقسیم کردند؛ ایشان می فرمایند حکومت یا حق است یا ابلیس. در جای دیگر می فرمایند: اگر تقیه نبود، در دولت ابلیس، خدا پرستیده نمی­شد؛ از ایشان سوال می کنند حکومت ابلیس چیست؟ ایشان می­فرمایند: هر گاه امام هادی برجامعه حاکم باشند، - این امام، در این جا به معنی رهبر سیاسی است - دولت، دولت حق است و هرگاه امام گمراه کننده برجامعه حاکم باشد، آن دولت، دولت ابلیس است. حضرت علی (ع) نیز حکومتها را به دو دسته تقسیم می کنند؛ مردم ناچار از داشتن حکومت هستند، نیک کردار و بدکردار. امام خمینی (ره) هم حکومت ها را به دو دسته تقسیم می کنند؛ ایشان می­فرمایند: حکومت یا حکومت خداست یا حکومت طاغوت و نوع سومی هم ندارد. فلسفه­ی تقسیم بندی دوگانه اندیشمندان اسلامی، این است که اندیشمندان اسلامی به محتوای حکومت اهمیت می دهند، نه شکل حکومت. شکل حکومت و اساس و مقتضیات زمان مؤلفه­هایی هستند که قابل تغییرند. به عنوان مثال: مجلس باشد یا نباشد؛ در یک زمان رهبر و رئیس جمهور دو نفر باشند و در یک زمان دیگر، رهبر و رئیس جمهور یک نفر بشود. همگی اینها شکل نظام است. اندیشمندان اسلامی شکل نظام را براساس مقتضیات زمان می دانند و خداوند تبارک و تعالی هم در زمینه شکل نظام، چیزی برای انسان ها نازل نکرده است و این را برعهده خود انسان ها در طول تاریخ گذاشته است که جزء منطقه­ی آزاد قانون گذاری است. از حضرت علی (ع) در رابطه با قوانین سوال می­شود که حکم خدا در این مورد چیست؟ حضرت امیر (ع) می فرمایند، خداوند تبارک و تعالی در مورد همه چیز قانون صادر نکرده؛ این هم در پرتو اشتباه و نسیان نبوده است. بلکه خداوند تبارک و تعالی می­خواسته شما در بعضی از زمینه ها راحت باشد. پس می بینیم که چقدر سلیقه ها مختلف است؛ در بعضی از زمینه ها اگر که خداوند تبارک و تعالی سلیقه های مردم را در نظر نمی گرفت و این منطقه آزاد قانونگذاری را به وجود نمی­آورد، اکثر انسان ها دچار کفر می شدند. بنابراین پیامبر بزرگوار اسلام (ص) برای ایجاد عدالت در جامعه، تأکید بر قانون اسلامی می کنند، حضرت علی (ع) تاکید بر قانون اسلامی می کنند و ما نیز در همه­ی صحنه­ها تأکید بر پیاده شدن شریعت داریم و معتقدیم که با شریعت باید در زمینه های اقتصادی، سیاسی، نظامی، تبلیغاتی و قضایی و ... پیاده شود.یکسری قوانین ثابت وجود دارد که خداوند تبارک و تعالی این قوانین را برای ما مشخص کرده مثل اینکه: مالکیت باید خصوصی باشد، ربا نباشد، در اجتماع رشوه نباشد، زنا نباشد، ازدواج باشد و ... اینها همه عدل هستند. در صورتی که در نظام کمونیستی می گویند که اگر مالکیت خصوصی باشد ظلم است و اگر نباشد، عدل است. ازدواج اینگونه که ثبت شدنی است و یک سری روابط و محدودیت­های خاص را به وجود می آورد، ظلم است و نباید اینگونه باشد. این که در جامعه عدالت و مساوات باشد، کفر است؛ از هرکس به اندازه توانش کار بکشید و به هر کس به اندازه احتیاجش بدهید بخوردو این عدل است. بودن دولت و حکومت در جامعه، عین ظلم است. آنها این گونه می اندیشند. اما در شریعت ما یک منطقه آزاد قانون­گذاری وجود دارد. در آن منطقه آزاد قانونگذاری، ما می­گوییم آیا مثلاً استعمال دخانیات مفسده می­آورد یا نه؟ سپس برای این حکم صادر می­کنیم. خداوند تبارک و تعالی یا شرع مقدس، در این زمینه هیچ نظری نداده­اند که این جزو همان منطقه آزاد است. ما معتقدیم حکم واقعی و عادلانه آن است که در لوح محفوظ نوشته شده است، ولی دست ما به آن نمی­رسد، پس عدل یک چیز ثابت است. حق این حق مشخص است؛ ذی حق هم مشخص است. منتها اشتباهات از طرف ماست. اگر در جامعه امام معصوم (ع) بود و حکومت می کرد، وضعیت مسائل مشخص بود؛ مواضع اشیاء مشخص بود، هم حق و ذی حق هم مشخص بود. چون ما معتقدیم که در حکومت امام زمان (ع) چنین چیزی وجود دارد. خداوند در آن لوح محفوظ، بعضی چیزها را به نفع ما کرده و جلوی بعضی چیزها هم خط کشیده و گفته است، اینها جزء منطقه آزاد هستند. جزء چیزهایی هستند که نمی خواهیم برای بشر بگوییم تا خودش برود دنبالشان. همین است که علمای ما می گویند ما وقتی می­خواهیم در حکومت قانونگذاری کنیم، به مردم نمی گوییم که قوانینی که شما خواستید می­سنجیم و ببینیم مطابق با شریعت هست یا نه، بلکه می سنجیم ببینیم مخالف با شریعت هست یا نه. چون در بعضی جاها قانون نداریم که تطبیق دهیم که آیا این مطابق شریعت هست یا نیست، پس با آن چیزهایی که به دست ما رسیده می سنجیم که آیا مخالف هست یا نه؟ بنابراین کلمه­ی تطبیق را به کار نمی برم و مخالفت را به کار می برم.
خداوند تبارک و تعالی در اداره جامعه و حکومت اسلامی به ما این مجوز را داده­اند که در بعضی جاها بر اساس مصلحت جامعه کار کنیم. یعنی اگر دیدیم جامعه ظرفیت پیاده شدن و پذیرش یک حکم اولیه­ی اسلامی را ندارد، آن را موقتاً به اجرا درنیاوریم. واین عین عدل است. خداوند این را به ما گفته، گفته اگر ظرفیتی در بین انسان ها وجود ندارد که شما احکام اولیه اسلام را در بین آنها پیاده کنید فعلا آن را تعطیلش کنید. علمای ما می گویند این همان تدرجی که در نزول به اصطلاح دستورات در صدر اسلام است اینجا هم همان تدرج باید وجود داشته باشد. خداوند تبارک و تعالی وقتی می خواهد شراب را در بین انسانها تحریم کند، پله پله می آید، می گوید درست است که منافعی دارد اما ومضاری هم دارد، بعد می آید می فرماید حالا که می خواهی نماز بخوانی حداقل شراب خورده نباشید، بعد می آید تحریم می کند که این از دامان شیطان است و آن را کنار بگذارید. این تدرج را در واقع در حکومت پیامبر (ص) بزرگوار اسلام هم ما می بینیم ومصلحت بینی رادر به اصطلاح رفتار ائمه معصومین هم می بینیم. خوب ائمه معصومین همانطورکه در قران هست که می فرمودند: "لقد کان فی رسول الله اسوه الحسنه " ائمه معصومین همواره می فرمایند که " ولکم هی اسوه ". حضرت علی (ع) می گویند فعلا این باشد مایک هدف مهم تر داریم، این فعلا باشد در جامعه آن را برنمی داریم به آن هدف مهممان که دست یافتیم بعد ریزه ریزه سعی می کنیم این کارهایی که در واقع در جامعه بدعت گذاشته شده اینها را برداریم. به همین خاطر امام (ره) هم باز مصلحت را همینگونه می بینید. در جامعه وقتی که یک چیزی به اصطلاح مخالف مصالح کلی جامعه می باشد بایستی تعطیل شود تا ظرفیتش فراهم شود، این عین عدالت است. یعنی در واقع به عنوان حکم ثانویه، حکم ثانویه عین عدل است، اکلمیته حرام است، شرب خمرحرام است. این در حالت عادی عین عدل است، اما در شرایط اضطراری که فرد می خواهد که از تشنگی بمیرد، از گشنگی بمیردعین عدل آن است که از گوشت آن مرده باید بخورد. امام (ره) هم این طوری می فرماید : حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله است، یکی از احکام اولیه اسلام است، مقدم برتمام احکام فرعی حتی نماز، روزه حج است. حکومت می تواندهر امری را چه عبادی و غیر عبادی،که جریان آن مخالف مصالح اسلام است از آن مادام که چنین است جلوگیری کند. بنابراین خود اسلام این را که در شرایط اضطراری احکام به دو دسته تقسیم می شوند، احکام ثابت و احکام متغیر، احکام ثابت به احکامی گفته می شود که قابل نسخ و ابطال نیستند این را بهش می کنیم احکام ثابت که همان احکام اولیه مترادف با احکام ثابت است. دسته دوم احکام متغیر هستند. احکام متغیر به احکامی گفته می شود که قابل نس و ابطال اند یعنی حکمی صادر می شود و بعد باطل می شود. الیوم استعمال تنباکو به عین نحو کان حرام است. خوب این حکم صادر شد ه است آیا این قابل نسخ است، قابل ابطال است ؟ بله این قابل ابطال هست و می تواند حکمی برعلیه آن بیاید. احکام متغیر با این تعریف احکامی هستند که قابل نسخ و ابطال هستند، به دو دسته تقسیم می شوند یکی احکام ثانویه است که احکام ثانویه در پرتو اضطرار ایجاد می شود یعنی شما می بینید که اضطرار ایجاد شده است مثل الکمیه مثل شرب خمر باید در پرتو اضطرار حکم را عوض کنیم، حکم اولیه را بگذارید کنارویک حکم ثانویه راپیاده کنید واحکام مصلحتی، احکام حکومتی، احکام ثانویه که امام این دو تا را از هم جدا می کند می گوید احکام ثانویه و مصلحتی که همان احکام حکومتی است. احکام مصلحتی این است که اضطرار هنوز ایجاد نشده ولی شما متوجه می شوید که اگر این کار را الان انجام ندهید ده سال دیگر یک امت دچار اضطرار می شود. الان اضطرار نیست که مثلا خانه یک نفر سرراه اتوبان قرار گرفته، خانه ده نفر سرراه اتوبان قرارگرفته اند. می گویند این خانه آبااجدادی ماست اسلام هم فرموده است " الناس مسلط الا اموالهم " بنابراین ما بر اموالمان مسلطیم و نمی خواهیم بفروشیم خانه ابا اجدادی خودمان را، اگر هم برسرما خراب می شود به خودمان مربوط است.این هم سرراه اتوبان قرار گرفته است، این الان جامعه به اضطرار نمی افتد، می کشد آن طرف تر اتوبان را ؛ اما اگر این کار بخواهد در جامعه تداوم پیدا کند در چند سال آینده آن جامعه دچار مشکل می شود. ترافیکی ایجاد می شود که همه مردم را کلافه می کند و ممکن است براثر همان ترافیک اصلا حکومت را جابه جا کند. بنابراین در پرتو مصلحت بخاطرده سال آینده می گویند الان این قانون برداشته شود و قانون مصلحتی جانشین آن گذاشته شود. بنابراین قواعد مصلحتی عین عدل است.
 
نظریه کارشناسان جهان، نظریه کارشناسان جامعه این پاسخ امام صادق (ع) است به یک نفر که در واقع می فرمایند به فرد مقابل می فرمایند خداوند به تو عقل داد پس در این مورد باید به عقلت مراجعه کنی در مصلحت بینی هم باید به عقل نخبگان جامعه مراجعه کرد. ولی خوب تصمیم نهایی درعصر غیبت با فقیه عادل ودرعصر امام معصوم با امام معصوم است در عصر غیبت این تصمیم نهایی به عهده فقیه عادل، جامع الشرایط که براساس هوای نفس خودش حکم صادرنمی کند. ده نفر از افراد پورفسورهای حیوانات آبزی می گویند که ماهی اوزونبرون فلس نداشت. ده تا از پورفسورهای حیوانات آبزی می گویند که نه آقا فلس بوده. خوب این به دو دسته کارشناس هستند همچنین مطلبی را می گویند یکی باید بلاخره حرف آخر را اینجا بزندو یکی باید بالاخره تکلیف مردم را مشخص کند و آن را گذاشتند به عهده فقیه عادل که ملکه عدالت در آن به وجود آمده که کارخانه ندارد،کارخانه تهیه گوشت ماهی اوزونبرون ندارد که براساس منافع خودش حکم کند، چاه هایش را پر کرده، چاهی که مقدس اردبیل داشت پرکرده. حالا که چاه هایش را پرکرده او تصمیم بگیرد که بالاخره ماهی اوزونبرون خاویارش خورده بشود یا نشود در جامعه بیلیارد باشد یا نباشد. ده تا آدم کارشناس امور تربیت بدنی می گویند بیلیارد هنوز جزوقمار است و ده کارشناس می گویند از تحت قمار آمده بیرون. چرا به خاطر اینکه از دو سال پیش در المپیک بین المللی ورزشهای بین المللی جزو ورزشهای المپیک شده از دو سال پیش، تا دوسال پیش نبود چون در قمارخانه ها وکابینه ها استفاده می شده، اکثرا قمار می کردند. خوب ده تا کارشناس این طوری می گویند و ده تا کارشناس دیگر طور دیگر این فقیه نهایتا باید در راس جامعه باید عرض کند که آقا باشگاه بیلیارد راه بیاندازیم یا نه و مجوز بیلیارد بازی کردن را بدهد یا ندهد این در سطح اجتماع، اما هرکسی در زمینه فردی خودش باید برود دنبال مجتهدش و ببیند مجتهد خودش چه می گوید. بنابراین پاسخ شما همان کارشناس است. همه حکومت هایی که اذن فقیه را در عصر غیبت نداشته اند همگی طاغوت محسوب می شوند. غیر از جمهوری اسلامی هیچ حکومت اسلامی در جهان وجود نداشت. کل دنیا بیایند آنهایی که براساس اختیار خودشان بیایند بله می توانند. الان در قسمت های حزب الله لبنان آن قسمت هایی که تحت حاکمیت حزب الله لبان است خودشان را تحت حاکمیت رهبر معظم انقلاب می دانند خودشان را تحت حکومت آیت الله خامنه ای می دانند و حاکمشان هم علما تربیت می دهند وآنها به علما مراجعه می کنند اگر به محاکم حکومت لبنان مراجعه کنند در شرایط اضطرار مراجعه می کنند نه به اختیار خوب اینها خودشان را تحت حاکمیت ولی فقیه قرار دادند. البته من خدمت شما عرض می کنم لازم نیست همه بیایند تحت حاکمیت ولی فقیه منتخب مردم ایران قرار بگیرند در شرایط اضطرار اگرچه در شرایط اولیه بایستی همه تحت حاکمیت یک فقیه قرار بگیرد همه شیعه ها، اما در شرایط اضطرار این امکان پذیر است که چند تا فقیه درچند جا به حاکمیت بپردازند. مهم پیاده شدن معظم الله است. بنابراین در شرایط اضطرار می شود که حالا که دست ما به معصوم (ع) نمی رسد در شرایط فعلی هم حکومت متمرکز شیعه و تشیع و مبتنی برنظام ولایت فقیه امکان پذیر نیست. بنابراین در هر کشوری که فقها موفق شوندو در هر منطقه حتی در هر روستا که موفق بشوند خودشان را مستقل کنند در آن روستا و منطقه و کشور می توانند اعمال حاکمیت کنند. به صورت کاربردی اگر ما بخواهیم عدالت را در جامعه خودمان حاکم کنیم، در حالت کلی باید شریعت را بر جامعه حاکم کنیم یعنی تکلیفمان در پیاده کردن شریعت در جامعه را چون هیچ چیزی عدالت را نمی آورد مگر پیاده کردن شریعت. و این را می توانیم بحث کنیم و دلیل بیاوریم وحتی مصداق بیاوریم که شریعت این گونه در یک جامعه عمل می شود جامعه رشد می یابد یا مفسده هایی از آن بیرون می رود پس وظیفه ما به عنوان یک طلبه هم به اصطلاح تخصص پیدا کردن در اینکه در جامعه ای که بخواهد عدالت به وجود بیاید باید شریعت حاکم بشود. این را در درون خودمان رشد بدهیم استدلال هایش را پیدا کنیم مدارکش را پیدا کنیم به دیگران بفهمانیم، چون الان در بسیاری از دانشگاه ها یا حوزه های ما این مشکل وجود داردکه هنوز باور نکردند عدالت در پرتو پیاده شدن شریعت امکان پذیر است اعتقاد پیدا نکردند، متزلزل هستند هنوز. این یکی از مسائل است مسئله دوم این است که عدالت به صورت کاربردی در جامعه ما زمانی به وجود خواهد آمد که استعمار بر جامعه ما حاکم نباشد شصت هزار مستشار آمریکایی در زمان شاه در داخل ایران بودند بیش از1000 مستشار آمریکایی ماهانه حدود 240 میلیارد تومان به پول امروز دریافت می کردند در جامعه ایران حاکم باشند، چنین استعماری در جامعه ما نباید وجود داشته باشد تا عدالت حاکم شود. در پرتو این به اصطلاح حکومت اسلامی باید به سمت توسعه اقتصادی برویم. وقتی ما توانستیم افراد صحیح العمل می خواهد توسعه اقتصادی یعنی اینگونه نباشد که یک فردی را بگذارند مسئول یک جا و این برود مثلا قانونی را می خواهد در شهرداری ها اعمال کندو می داند که بعد از عید می خواهند تراکم را در به اصطلاح ساختمان سازی ها ممنوع کنند قبل از عید می رود هزار متر تراکم می خرد چون در شهرداری است اطلاعات دارد چون در شورای شهر است و اطلاعات دارد هزار متر تراکم می خرد 15 روز بعد تراکم را شورای شهر ممنوع می کند این 1000 متر
تراکمی که 300 هزار تومان می ارزد می شود یک میلیون. در عرض 15 روز 700 میلیون تومان کاسب شده. همین آقا وقتی که از روزنامه همشهری می خواهد برود 65 میلیون تومان پاداش آخر خدمت بر می دارد. در صورتی که اگر یک نفر کارمند همان روزنامه باشد به یک میلیون تومان احتیاج داشته باشد برای ازدواج بچه اش و یا ازدواج خودش به او نمی دهند، آن یک میلیون تومان ممنوع است و می گویند از کجا بیاوریم، بودجه نداریم. بنابراین در این توسعه و در مسئله نفی استعمار آدمها نقش ویژه ای بازی می کنند. پس ما باید آدمهای در جامعه خودمان را خوب بشناسیم و به دیگران منتقل کنیم. یک چیزی که برای ما طلبه ها به وجود می آورند می گویندآقا پشت سر مردم چرا غیبت می کنی؟ می گوییم آقا در صحنه سیاسی که غیبت نیست که در مورد مسئله سیاسی که اجتماعی و اداری مردم و امنیتی مردم صحبت کردن، اینکه غیبت نیست که بگویند آقا این فرد این کار را انجام داده، این فرد اینقدر پول را از آن خود کرده این که غیبت نیست. حتی اگربه صورت ضنی باشد، مثلا بگوییم که اقامن به این فرد مضنونم، این غیبت آن فرد نیست. من مضنونم به اینکه این فرد مدیریتش خوب است، من مضنونم به اینکه این فرد دست به بیت المال نزده باشد، در این زمینه ها که غیبت نیست. امام کاظم (ع) می فرمایندکه " امکان زمان، زمان الجوره و اهله اهل قدرٍ " وقتی زمان، زمانه ستم باشد و اهل زمانه اهل نیرنگ و فریب " لم یحل لاحدٍ ان یضن اللعهدهٍ خیرُ " حلال نیست برای کسی که نسبت به دیگری گمان خوب برد. " حتی یعرف ذلک منه " تااینکه بداند او از خودش است یعنی بداند خودی است. اینکه می گویند ما در اسلام خودی و غیر خودی نداریم می گوییم امام کاظم (ع) خودی و غیر خودی می کند. " حتی یعرف ذلک منه " یعنی تااینکه بداند اواز خودش است، یعنی او خودی است. پس مضنون بودن در مسائل شخصی فرد، در مسائل شخصی خانوادگی، اخلاقی و عقیدتی افراد اصل بربراعت است. در مسئله سیاسی امنیتی و اجتماعی و اداری افراد اصل برسوء ظن است مگر اینکه خلافش ثابت شود. آقا من سوء ظن دارم به اینکه آقای معین که می خواهد بیاید رئیس جمهور شود. من سوء ظن دارم ایشان باباند مهدی هاشمی چه ارتباطی داشته است. برویم ارتباطاتش را با باند مهدی هاشمی در بیاوریم ببینیم چه ارتباطی داشته. چیزی نمی تواند به ما به آقا سوء ظن شما در اینجا نابه جا است در خانه ات را باز بگذارو اجازه بده یکی بیاد در منزل خودت بعد اگر دیدید سوء ظن دارد با لگد بزن بیرون. آقا در مورد خانه خودت چنین کاری نمی کنی کسی بخواهد بیاید خونت در را می بندی دم در هزار سین جین می کنی چه کاره هستی برای چه آمدی اینجا چه را پیدایت شده. بعد این ها می گویند در مجلس را باز کنید در اتاق ریاست جمهوری را هم باز کنید افراد را بدون گزینش، اصل بربراعت است، ببینید از مسائل اسلامی اصل بربراعت است افراد را بدون گزینش بفرستید داخل بعد اگر دیدید خوب نیست با نوک پا بیاندازید بیرون. این است که وظیفه ما شناخت افراد است. شناخت افراد و معرفی کردن به دیگران. در زمینه توسعه سیاسی باید فعالیت کنیم. عدالت در توسعه سیاسی نهفته است، عدالت این است که من بتوانم حرفم را بزنم، آزادی بیان داشته باشم، به کسی توهین نکنم اما آزادی بیان داشته باشم، آزادی فعالیت انتقاد کردن را داشته باشم و بتوانم از ولی فقیه تا به پایین همه را انتقاد کنم. از ولی فقیه سوال کنم. ما باید به دیگران بفهمانیم که در نظام ولایت فقیه محل سوال و پرسش و انتقاد است، امام کلمه استیضاح به کار ببرد. استیضاح یعنی طلب توضیح. امام می فرمایند که مردم موظفند و حق دارند که در نظام اسلامی از ولی امر مسلمین استیضاح کنند و از او انتقاد نمایند. خوب وقتی امام ولی فقیه را می گوید دیگران که حتمی است. باید در صحنه اجتماع حضور داشته باشیم و امر به معروف و نهی از منکر واجب است برما ولی صحنه سیاست واجبتر است. خداوند تبارک و تعالی به حضرت شعیب می فرماید که : من از موجودین جامعه 60000 نفر از خوبها را مجازات می کنم و 40000 نفر از فاسدان را مجازات می کنم. (60% خوبها و 40% بدها ) حضرت می فرمایند که چرا 60% از خوبها را ؟ خداوند می فرماید چون آنها بدی ها را دیدند و دم برنیاوردند. من طلبه ای که در اجتماع هستم نمی توانم ساکت باشم. پس توسعه سیاسی در جامعه ایجاد کردن و به دیگران تفهیم کردن یکی دیگر از وظایف ما است. کم کردن مسئله فساد در جامعه، درزمان شاه فساد در راس هرم جامعه قرار داشت. با مطالعه کتابهای مربوط به آن زمان می­بینید که چه فسادهایی می کردن که یک در صد این فسادها الان در جامعه ما نیست. بنابراین فساد را باید استدلال کرد که در جامعه آشکار نباشد. در وسائل الشیعه و دیگر کتب اسلامی از قول پیامبربزرگ اسلام (ص) و ائمه معصومین آمده که فساد اگر در جامعه آشکار شود، خداوند تبارک و تعالی همان 60% و 40% را مجازات می­کند. اما اگر پنهان باشد خداوند کسی را مجازات نمی­کند. بعضی ها در جامعه امروز ما از ایجاد خانه عفاف صحبت می کنند که در واقع همان خانه فساد و فحشا است که فقط اسمش عوض شده استاین آدمها روایت هم نمی فهمند، پیامبر(ص) می فرمایند که اگر فساد پنهان باشد، خدا خوبهای جامعه را هم مجازات نمی­کند. در رابطه با فساد پنهان روایت داریم که فساد باید پنهان باشد. بنابراین اگر فساد در جامعه آشکار شود، صد برابر می شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد