مهدویت

مهدویت

مهدویت
مهدویت

مهدویت

مهدویت

مخالفان جنبش عدالت خواهی

مخالفان جنبش عدالت خواهی

زمانیکه مردم به دور علی ریختند و به مثابه رمه گوسفندان اطراف وی جمع شدند(1) تا عزت بیعتش را برای خود تمثیل سازند و بر عدالتش گردن نهند، ایشان بخوبی می دانست که دیر زمانی نخواهد گذشت و کسانی که حکومت بر مردم را جزء آرزوهای خویش قرار داده و از این رو هر کدام رفیق خود را به حساب نمی آورد(2)، تاب عدالت را بی تاب کرده و عنان صبر ازکف برون داده و از تساوی حقوقشان با پابرهنگان و زاغه نشینان خشمگین گشته و بیعت خویش را فراموش خواهند نمود. به همین دلیل می فرمود:
«برای بیعت با من دستم راگشودید ولی من آن را بستم و باز دستم را کشیدید ولی آن را بستم و نگاهش داشتم، آنگاه بر من هجوم آوردید و مثل شترهای تشنه که وقت آب خوردن به آبگیرهای خود هجوم می برند تا در اثر ازدحام بند کفش رها شد... و اشخاص ضعیف زیر دست و پا رفتند.(3)         
علی نبود که مشتاق اجرای عدالت خود را در میان اجتماع تنزل داده بود که عدالت پای بوس آسمان عدالت علی گشته بود، ولی طلحه های قدرت و زبیرهای ثروت بی هیچ تأملی علل استنکاف علی از قبول بیعت را روشن ساخته و به برهوت بی عدالتی پیوستند. اما زبیر و طلحه ها در سریان تاریخ همواره اینگونه بوده و صواب برایشان تنها منافع مادی قلمداد می شده است و بس! اینان ظلمت را اوج نورانیت پنداشته و از شدت کوری دنیا خود را بینا می پندارند!«بیش از ده سال یکی از دل مشغولیهای بزرگ من این بوده که معنای آنچه را عدالت اجتماعی خوانده می شود کشف کنم. در این کوشش به جایی نرسیده ام یا به عبارت بهتر به این نتیجه رسیده ام که در مورد جامعه انسانهای آزاد این اصطلاح به هیچ وجه معنا ندارد!...»(4)از سویی ازعدالت به عنوان سراب نام برده(5) و آنرا فرمولی پوچ که عادتاً برای طرح ادعایی خاص بدون اقامه دلیل بکار می رود دانستند(6) و از سویی دیگر گفتند:
«پوچی کامل اصطلاح عدالت اجتماعی از اینجا پیداست که در باره اینکه عدالت اجتماعی در هر مورد خاص نیازمند چیست، هیچ توافقی وجود ندارد».(7)و یا سرودند:«بزرگترین اثر نامطلوب: عدالت اجتماعی در جامعه ما این است که چون وسیله سرمایه گذاری بیشتر را از افراد می گیرد، نمی گذارد به کامیابی هایی که در توانشان است دست یابند».(8)اگر دیروز تحقق عدالت به دست علی را کسر شأن خود تلقی نمودند، امروز نیز عدالت را اعتباری و انتزاعی خوانده و قائل شدند که:
«مفهوم عدالت اجتماعی یک مفهوم اعتباری است و نه یک مفهوم حقیقی، اعتبارات مفاهیمی هستند که ذهن به منظور احتیاجات حیاتی آنها را ساخته و جنبه وضعی و قراردادی و فرضی و اعتباری دارند و با واقع نفس الامر سروکاری ندارند... کار ما در مورد مفاهیم اعتباری وضع است و نه کشف، بنابراین می توانیم آنها را لغو کنیم یا پس بگیریم».(9)از این رو عجیب نیست، اگر امروزه عده ای این افکار را تئوریزه کرده و به خورد سایرین دهند، چرا که در غیر این صورت اولین محکوم این دادگاه، خودشان خواهند بود. چنانچه امیرالمومنین علیه السلام نیز در مورد طلحه می فرمود:«او خواست تا در آنچه خودش در آن دخالت داشت [قتل عثمان] ذهن مردم را به خطا کشاند و کار را به شک و تردید اندازد و حقیقت را مشتبه گرداند».(10)چه آنکه عجیب نخواهد بود اگر بگویند:
«دلیل اینکه اکثر مردم هنوز به عدالت اجتماعی حتی پس ازپی بردن به اینکه واقعاً نمی دانند معنای آن چیست(!!) اعتقاد راسخ دارند، این است که می پندارند چون تقریباً همه کس به آن معتقد است، پس حتماً چیزی در آن هست».(11)و در جای دیگر نیز با وقاحت تمام مدعی شوند، اگر مرگ موش نیز مجانی در میان مردم تقسیم شود، آنان برای خرید و تهیه آن صف می کشند(12)؛ چرا که اینان مآلاً به گفتمانی بنام «عدالت اجتماعی»- حداقل در این برهه- اعتقادی نداشته اند:«گفتمان غالب در دهه 60 پیرامون عدالت بود، ولی گفتمان حاضر گفتمان آزادی دموکراسی است. هر کسی از گفتمان غالب عقب بیفتد، تاریخ مصرفش خواهد گذشت».(13)اگر بدین گونه نتوانند عدالت راخانه نشین کنند- چنانچه علی را خانه نشین کردند- پس چگونه رانتهای اقتصادی و سیاسی خود را توجیه نمایند؟ چگونه می توان بر اتومبیل رانتی سوار شد و پز عدالت سر داد؟تعجبی ندارد اگر حکایت آن سلطان شهید؟! را بشنویم که برای تدارک چای ناشتایه معشوقه اش، اسکناسهای ملت را درون آتش ریخته و از آن لذت می برده است، چرا که سلاطین سیاسی امروز نیز با سرمایه ملت از مفسدانی که در یک قلم سوءاستفاده یکصد میلیارد تومان را به جیب خود و همپالکی هاشان سرازیر می کند، حمایت وافری داشته اند و چه جای شگفتی داشت، اگر عده ای از اقتصاد سنتی بازار بنالند و شبانه بشکه های نفت را از قطاران شتر پیاده کنند و درعین حال در مرثیه عدالت شرکت کرده و صدای نخراشیده خود را در سرنا!؟ بدمند.بدین ترتیب اگر ناعدالتی سرانجامی ندارد، فقط تا جایی است که بدین وسیله بتوان رقیب ضدعدالت خویش را از گود خارج نمود و اما برای کسب قدرت می توان با همان رقیب دیروز ائتلاف برپا کرد.(14 )چه آنکه کسانی که از عدالت علی هراسیدند و با او دست بیعت ندادند، سرانجام مجبور شدند با پای دشمنان علی بیعت نمایند!اشکالی ندارد، اگر با انواع و اقسام بده بستانها و تبلیغات ناعادلانه بتوانند بر گرده مردم سوار شده و لاجرم پس از استقرار اعلام دارند که: «هیچ گونه استراتژی اقتصادی نداریم»(15) و یا «برنامه های ما صرفاً سیاسی بوده است و ما وظیفه ای درجهت برآورده شدن خواستهای اقتصادی نداریم و مردم این را خواسته اند.»(16)چه بسا که در این اوضاع کژوکوژ و پس از عضویت در سازمان میادین میوه و تره بار همچنان که ملت را با قوم یهود مقایسه کردند، از آنان نیز بخواهند که دیگر عدس و بصل تان را از ما نخواهید، یادش بخیر آن راوی که می گریست و می گفت:علی- علیه السلام- روزی در بازار به گدای یهودی کوری برخورد کرد که پس از جویا شدن علت گدایی وی و پاسخ دادنش که وی یهودی است، با عتاب اطرافیانش را مورد خطاب قرار داد و گفت: چرا وقتی که او جوان و سالم و کارگر بود، نمی گفتید او یهودی است و امروز که از کارافتاده است، یهودیش می خوانید؟
و سپس دستور داد که از بیت المال مستمری برای وی درنظر گیرند تا بدین گونه به گدایی نپردازد.اما اینان که با رفتار و گفتار از عدالت طفره می روند در این راه طرفی نبسته و نخواهند بست چرا که مگر می شود عدالت را از علی -علیه السلام- جدا نمود و مگر روزگار می گذارد علی بمیرد تا عدالت نیز با او دفن گردد؟اگر امروز علی زمان، دانشگاهیان و حوزویان را مکلف می کند که مطالبه عدالت را در صدر مطالبات جنبش دانشجویی قرار دهند، بدان دلیل است که راه علی مرتضی زنده تر گشته و مخالفینش جرأت عرض اندام بخود نبینند.چه آنکه تا این گفتمان به گفتمان رایج دولت اسلامی تبدیل نگردد، امیدی به رفع کامل نواقص نمی توان داشت. در این راه پر کردن فاصله با علی تنها در اراده ای است که به تحقق عدالت منجر گردد و در آن صورت است که فرمود:
«مردمانی هم که هنوز در پشت پدران و رحم مادران هستند در این میدان جنگ ]جنگ جمل، جنگ با عدالت ستیزان[ با ما هستند. زود است که روزگار ایشان را مانند خونی که ناگهان از بینی انسان بیرون می آید ظاهر گرداند و ایمان به توسط آنها نیروگیرد.( 17)

 

پی نوشتها

1: برگرفته از سخنان حضرت امیر در خطبه معروف به شقشقیه، نهج البلاغه.          
2: برگرفته از سخنان حضرت امیر در خطبه 148، نهج البلاغه.              
3-قسمتی از فرمایش حضرت امیر در خطبه 220 نهج البلاغه.
4 و 5 و 6 و 7و 8: فریدریش هایک، مرده ریگی بنام عدالت اجتماعی ترجمه عزت الله فولادوند (راه نو به مدیرمسئولی اکبر گنجی شماره 19 ص 8).             
9: علیرضا علوی تبار، راه نو به مدیرمسئولی اکبر گنجی شماره 20 ص .29              
10: قسمتی از فرمایش حضرت امیر در خطبه 173 نهج البلاغه.              
11: فریدریش هایک، مرده ریگی بنام عدالت اجتماعی- ترجمه عزت الله فولادوند، راه نو به مدیرمسئولی اکبر گنجی شماره 19 ص 33
12: رجب مزروعی، نماینده مجلس            
13-محسن آرمین، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مصاحبه با ایسنا 
14: با تأمل بر روی انتقادات صریح و تند طیف طرفداران روزنامه سلام از سیاستهای اقتصادی کارگزاران سازندگی و ائتلاف همان طیف و حزب کارگزاران سازندگی در آستانه دوم خرداد 76 بسیاری مسائل روشن خواهد شد.
15: خاتمی               
16: نبوی 
17: قسمتی از فرمایش حضرت امیر در خطبه 12 نهج البلاغه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد