منجی عدالت گستردردین یهود:
نگاهى به تاریخ یهود:
تاریخ یهود در این مدت به ده دوره تقسیم مىشود: 1- دوره حضرت موسى و یوشع(ع)، 1270ق - 1130ق.م؛
2- دوره داوران 1130 - 1025ق.م؛ 3- دوره حضرت داود و سلیمان(ع) 1025 - 931ق.م؛ 4- دوره تجزیه و کشمکشهاى داخلى 931 - 859ق.م؛ 5- دوران تسلط آشوریان 859 612- ق.م؛ 6- دوران تسلط بابلیها 597 - 539ق؛ 7- دوران سلطه ایرانیان 539 – 331 ق.م؛ 8- دوران تسلط یونانیها 331 - 64ق.م؛ 9- دوران تسلط رومیان 64 - 638م؛ 10- دوران تسلط اسلام 638 - 1925م.
1- دوران حضرت موسى و یوشع(ع):
حضرت موسى(ع)، یک صد و بیست سال زندگى کرد، از این مدت، نزدیک به سى سال در کاخ فرعون مصر، و ده سال نزد شعیب پیامبر(ص) در »قادش برنیع« واقع در انتهاى صحراى سینا از سمت فلسطین نزدیک درّه »عرّبّه« سپرى کرد.تورات موجود (سفر خروج باب 12: 37 و سفر عدد، باب 33: 36) تعداد افراد بنىاسرائیل (بهجز فرزندان ) را که همراه موسى(ع) حرکت کردند، ششصد هزار مرد پیاده مىداند اما برخى پژوهشگران غربى تعداد آنها را ششهزار نفر تخمین مىزنند.تاریخ نگاران این نظر را برمىگزینند که خروج آنها از مصر در اوایل قرن سیزدهم قبل از میلاد، یعنى حدود سال 1230 ق.م در زمان فرعون منفتاح بوده است. و حضرت موسى(ع) در کوهى نزدیک قادش درگذشت و وصى او یوشع بن نون(ع) وى را در آنجا دفن کرد و قبرش را پنهان ساخت. در حالى که حضرت انواع آزار و اذیت را از بنى اسرائیل در زمان حیات و پس از مرگش تحمل نمود. توراتِ موجود، درباره او و هارون مىگوید:خدا به موسى گفت: در این کوه بمیر همانگونه که برادرت هارون در کوه هور جان سپرد. چون شما دو تن به من خیانت ورزیدید، چون مرا در محل آبِ سرزمینِ قادش در زمین سینا تقدیس نکردید. پس بهراستى تو زمین را از مقابل آن مىنگرى اما تو بدانجا، به سرزمینى که من به بنى اسرائیل اعطا کردهام داخل نمىشوى و مىگوید:یوشع بن نون وارد آنجا خواهد شد.رهبرى بنى اسرائیل را پس از موسى(ع) وصى او یوشع پیامبر بر عهده گرفت و آنها را به کرانه غربى رود اردن برد و فعالیت خود را از شهر »اریحا« آغاز نمود و 31 شهر از شهرها و آبادیهاى اطراف را که هر یک داراى زمینهاى کشاورزى بودند، فتح نمود. ساکنان آن مناطق بت پرستان کنعانى بودند. یوشع آن منطقه را میان فرزندان بنى اسرائیل که نسبت به یکدیگر حسادت مىورزیدند، تقسیم نمود. بابهاى 15 تا 19 از سفر یوشع، شهرها و شهرکهاى منطقه را که حدود 216 پارچه مىباشد، نام مىبرند.یوشع(ع) حوالى سال 1130 ق.م در سن نزدیک به یک صد و ده سالگى بدرود حیات گفت. 2- دوره داوران و سلطه فرمانروایان محلى
رهبرى بنى اسرائیل پس از یوشع(ع) به داوران و قاضیان انتقال یافت که شبیه خلفا در میان قبائل قریش بودند که پانزده تن از آنان به فرمانروایى رسیدند.دوره داوران با دو ویژگى شناخته مىشود، این دو ویژگى را پیوسته در طول تاریخ با بنىاسرائیل مشاهده مىکنیم. یکى انحراف آنان از خط پیامبران(ع): و دیگرى مسلط کردن خداوند کسانى را که عذاب دردناکى به آنان بچشانند، همچنانکه در قرآن از آن یاد شده است.تورات (سفر داوران در باب سوم و پنجم درباره انحراف بنى اسرائیل بعد از یوشع(ع) چنین مىگوید:آنان در میان کنعانیان و حیثىها و اموریها و فرزیها و حیوىها و یبوسیان، ساکن شده و دخترانشان را همسران خود قرار داده و دختران خود را به پسران آنها داده و خدایان آنها را پرستیدند.نخستین کسى که بر آنها سلطه یافت و آنها را به مدت هشت سال تحت فرمان خود درآورد (کوشان رشتعایم) فرمانرواى آرام در منطقه النهرین بود.آن گاه بنى عمون و عمالقه بر آنها هجوم برده و بر شهر اریحا استیلاء یافتند. سپس یابین فرمانرواى کنعان به مدت ده سال در حاصور بر آنان مسلط شد بعد از آن بنى عموم و فلسطینیان هجده سال آنان را به بردگى خود درآوردند. و پس از آن فلسطینىها آنها را کیفر نموده و مدت چهل سال بر آنان مسلط گشتند .فرمانروایى داوران پس از یوشع(ع) تا زمان صموئیل پیامبر(ع) ادامه یافت، همان پیامبرى که خداوند متعال در قرآن وى را چنین یاد نموده است:آیا ندیدى آن گروه بنى اسرائیل را که پس از موسى از پیامبر خود درخواست کردند که فرمانروایى براى ما برانگیز تا (به سرکردگى او) در راه خدا جهاد کنیم پیامبرشان گفت: »آیا اگر جهاد بر شما فرض شود نافرمانى مىکنید؟« گفتند: »چگونه مىشود که ما در راه خدا مبارزه نکنیم در حالى که ما و فرزندانمان از دیارمان رانده شدهایم.« اما چون جهاد بر آنان مقرر گردید بجز اندکى همه روى گردانیدند و خداوند از کردار ظالمان آگاه است. تاریخ نویسان این دوره را حدود یک قرن؛ یعنى از 1130 ق.م تا دوران طالوت و داود(ع) 1025 ق.م تخمین مىزنند.
3- دوره داود و سلیمان(ع):
دوران طالوت (شاوُل) را بخشى از دوران داود و سلیمان(ع) قرار دادیم؛ زیرا او اگرچه پیامبر نبود اما فرمانروایى بود در خط انبیا. مورخین مدت فرمانروایى وى را پانزده سال از سال 1025 تا 1010ق.م ذکر نمودهاند. و پس از او داود و سلیمان از سال(ع) 1010 تا 931 ق.م یعنى سالِ وفات حضرت سلیمان فرمانروایى کردند.ملاحظه مىشود که گردآورندگان توراتِ موجود، نسبت به حضرت موسى، داود و سلیمان(ع) ستم روا داشته و تهمتهاى بزرگ اخلاقى، سیاسى و اعتقادى به آنان نسبت دادهاند و بسیارى از تاریخنویسان غربى مسیحى نیز از آنان پیروى نموده و مطالبى را هم بر گفتههاى آنان افزودهاند. متأسفانه مسلمانانى که پیرو فرهنگ غرب بودند نیز از این دسته تبعیت نمودهاند. درود و سلام خدا بر تمام پیام آوران الهى. ما در پیشگاه خداوند از کسانى که نسبت به آن بزرگواران بهتان روا داشتند بیزارى مىجوییم حضرت داود(ع) بنى اسرائیل را از ورطه بت پرستى و سلطه بت پرستان نجات داد و نفوذ دولت الهى خود را به مناطق مجاورش کشید و با ملتهایى که تحت فرمانروایى او درآمدند به شایستگى رفتار کرد، بهگونهاى که خداوند متعال این ویژگى داود را در کتاب خود و از زبان پیامبرش حضرت محمد(ص)تعریف نموده است.حضرت داود(ع) تصمیم گرفت در محل عبادت جدش ابراهیم(ع) در قدس و بر بلنداى کوه »مریّا« مسجدى بنا کند اما آنجا خرمنگاه یکى از ساکنان قدس از قبیله یبوسها به نام »ارونا« بود. بهطورى که در تورات فعلى آمده »داود(ع) آن قطعه زمین را به پنجاه شاقل نقره خرید، و مسجدى ساخت و در آن اقامه نماز کرد. در کنار آن حیواناتى براى خداوند قربانى مىشد. حضرت سلیمان وارث سلطنت و فرمانروایى پدر بزرگوارش داود(ع) گردید و دولت او به همان گستردگى و عظمتى رسید که در قرآن و احادیث رسول گرامى اسلام(ص) آمده است. سلیمان مسجد پدرش داود و جد اعلاى خود ابراهیم را به شکل باشکوهى بازسازى کرد. این بنا به معبد سلیمان(ع) معروف گشت.دوره فرمانروایى حضرت سلیمان(ع) دورهاى استثنائى در تاریخ انبیاء(ع) است خداوند در این دوره نمونهاى از امکانات شگفتآور و متنوعى را که مىتوانست در تسخیر انسانها باشد ظاهر ساخت؛ چرا که ملتها موجودیت سیاسى خود را به رهبرى پیامبران خدا و جانشینان آنان بر پا داشتند و توان خود را در طغیان و نبرد علیه یکدیگر بهکار نبردند. خداوند در قرآن مىفرماید: اگر خداوند روزى را بر بندگانش گسترش مىداد، بىتردید در زمین ستم و طغیان مىکردند، اما خداوند به مقدارى که بخواهد، فرو مىفرستد، و او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست . حضرت سلیمان(ع) طبق فرمایش قرآن، در حالى که بر تخت خود نشسته بود جان به جان آفرین تسلیم کرد. مورخان وفات او را در سال 931 ق.م مىدانند. با درگذشت حضرت سلیمانانحراف در میان بنىاسرائیل آغاز شد و دولت وى تجزیه گشت. سپس خداوند کسانى را بر بنى اسرائیل مسلط کرد تا آنان را به عذابى دردناک گرفتار سازد.تورات فعلى پس از آنکه در سفر اول فرمانروایان، بر سلیمان(ع) افترا مىبندد که او دست از بندگى خدا برداشته و به پرستش بتها پرداخت، مىگوید:و به سلیمان گفت: علت این کار نزد توست و تو پیمان و واجبات مرا که به تو سفارش نمودم پاس نداشتى، من نیز کشور را از دست تو گرفته و جزء جزء مىگردانم. 4- دوران تجزیه و کشمکش داخلى:
اختلافهاى داخلى اسرائیلیان تا آنجا پیش رفت که از نیروهاى بت پرست باقى مانده پیرامون خود و نیز از فراعنه و آشوریان و بابلیان بر علیه یکدیگر یارى گرفتند.یهودیان پس از درگذشتحضرت سلیمان(ع) در شکیم (نابلس) گرد آمده و بیشتر آنان با یربعام بن نباط بیعت کردند. او از دشمنان حضرت سلیمان در زمان حیاتش بود و از دست آن حضرت به سوى فرعون مصر گریخته بود و پس از وفات سلیمان دوباره بازگشت و مورد استقبال یهودیان قرار گرفت و در ساحل غربى رود اردن دولتى به نام اسرائیل تأسیس کرد و پایتخت آن را شکیم یا سامره قرار داد. و تعداد اندکى از آنان با رحَبَعام پسر حضرت سلیمان بیعت نموده و پایتخت خود را قدس قرار دادند و این دولت به نام یهودا معروف گردید. اما آصف بن برخیا وصى حضرت سلیمان - که خداوند او را در قرآن با جمله عنده علم من الکتاب (نزد او دانشى از کتاب بود) وصف نموده - از بنى اسرائیل جز تکذیب وى، بهرهاى نبردتورات ذکر مىکند که کفر و بت پرستى امرى آشکار در میان پیروان یربعام بوده و مىگوید:او دو گوساله از طلا ساخته یکى از آنها را در قدس و دیگرى را در »دان« قرار داد و در کنار آنها حیواناتى را قربانى کرد و به مردم گفت: اینها خدایان شما هستند که از مصر شما را به سوى (شکیم) روانه ساختند، بنابراین در پیشگاه آنها قربانى کنید و به طرف اورشلیم نروید. پس مردم خواسته او را پذیرفتند.
در کنار پرستش گوساله، یربعام آنان را به پرستش خدایانى دیگر، از جمله »عشتروت« خداى صیدونیها و »کموش« خداى موُ آبىها و »مکلوم« خداى عمونىها، فرمان داد. بعد از سه سال کشور یهودا به همین سرنوشت گرفتار شد و مردم به بت پرستى روى آوردند. شیشق فرعون مصر فرصت را غنیمت شمرد و در سال 926 ق.م به منظور پشتیبانى از یربعام و پایان دادن به دولت پسر حضرت سلیمان و طرفداران وى، طى هجومى قدس را اشغال نمود »و خزانههاى خانه خداى خود و کاخ فرمانروا و حتى سپرهاى زرینى را که حضرت سلیمان(ع) ساخته بود با خود به غارت برد. ظاهراً شرایط عمومى جامعه، فرعون مصر را براى تداوم سلطه خود یا سلطه هم پیمانش یربعام یارى نکرد، بنابراین پس از عقب نشینى او، این کشور کوچک اندکى از موجودیت خود را بازیافت ولى نبردها با یربعام همچنان ادامه یافت.چنانکه »آرامىها« نیز از ضعف دو دولت موجود در منطقه استفاده نموده و با هجوم به کشور یهودا پس از به اسارت درآوردن سرانشان، آنان را به سوى پایتخت خود دمشق آورده و براى آنها جزیه و مالیات مقرر داشتند، و این ماجرا در زمان فرمانروایى آرامى بن هود (سال 879 - 843 ق.م) اتفاق افتاد. سپس در زمان پادشاهى »آخاب بن عومرى« در سالهاى 874 - 853 ق.م بر کشور یربعام جزیه مقرر نموده و آنرا تحت الحمایه خود قرار دادند.همچنین تورات، نبرد فلسطینیها با عربهایى را یادآور مىشود که در اطراف »کوشسیین« از کشور یهودا در زمان فرمانروایى »یهورام« زندگى مىکردند. آنان قدس را اشغال نموده و بر اموال موجود در قصر فرمانروا استیلاء یافته و زنان و فرزندان وى را به اسارت درآوردند. تورات مىگوید که لشکر »آرامىها« در بیت المقدس به نبرد پرداخته و سران آنجا را هلاک کرد و تمام گنجینهها را برگرفته و به حزائیل پادشاه آرامىها تقدیم نمود. همچنین یوآش فرمانرواى اسرائیل بر کشور یهودا یورش برد و حصار شهر را ویران ساخت و تمام زر و سیم و ظروف موجود در خانه خدا و نیز خزانههاى سلطان را به یغما برد. این کشمکش و تسلط کشورهاى مجاور بر یهودیان تا زمان اشغالگرى آشوریان، ادامه داشت. 5- دوره استیلاى آشوریان:
سلطه آشوریها بر یهودیان، با هجوم شَلْمَنَّصرِ سوم فرمانرواى آشوریان در سالهاى 859 تا 824ق. به کشور آرامىها و قلمرو اسرائیل آغاز گردید، بهگونهاى که تمام منطقه، تحت فرمان او و فرمانروایان آشورىِ پس از وى درآمد. به نظر مىرسد که کشور یهودا، بر خلاف کشور اسرائیل تحت فرمان و اطاعت آشوریان قرار گرفت؛ زیرا به گفته تورات فرمانرواى یهودا آحاز بن یوثام از فرمانرواى آشور تَغلث فَلاسَرْ خواست که دست به حملهاى علیه کشور اسرائیل و آرامىها بزند و او درخواست وى را پذیرفته و در سال 732 ق.م اقدام به حمله نمود. و جانشین او شَلمنَّصر پنجم نیز کار او را دنبال کرد، اما هنگام محاصره شکیم (نابلس) یعنى پایتخت اسرائیل، درگذشت و جانشین وى سرجون دوم اشغال نابلس را به پایان برد و بر آن تسلط یافت. آشوریان در حمله بر اسرائیل اخراج یهودیان از آن مکان را مطرح وتغلث فلاسر تمامى آنان را اسیر و به سرزمین خود بازگرداند و آشوریان را جایگزین آنها نمود.پس از او سلطان فَقَحْبه تکمیل آن نقشه پرداخت و او را به اسارت گرفت.سرجون دوم، نزدیک به سىهزار تن از یهودیان را به سوى حرّان و کرانه خابور و میدیا کوچ داد، و آرامىها را جایگزین آنان نمود. در دوران فرمانروایى حزقیا که ظاهراً مىکوشید با مصریان ارتباط برقرار نماید، کشور یهودا از سلطه آشوریها خارج گردید. اما سنخاریب فرمانرواى آشور بر وى خشمگین شد و در حدود سال551 ق.م براى تسلط بر کشور یهودا، دست به حمله گسترده زد و قدس را به تصرف خود درآورد. وحزقیاتمام نقرههاى موجود در خانه خدا و خزانههاى قصر فرمانروا را به وى تسلیم کرد. این آخرین هجوم آشوریان براى سیطره بر یهودا بود.
6-دوران استیلاى بابلیان
نینوا، پایتخت آشوریان، در سال 612 ق.م بهدست مادها و بابلىها (کلدانیها) سقوط کرد و سرزمین آنها توسط این دو نیروى جدید تقسیم شد. عراق، سرزمین شام و فلسطین نصیب بابلیان شد. بخت النصر مشهورترین فرمانرواى آنان، براى به اطاعت درآوردن سرزمین شام و فلسطین دو بار، ابتدا در سال 597 و سپس به سال 586 ق.م به آنها حمله کرد.او در نخستین هجوم، قدس را محاصره و فتح کرده و خزانههاى قصر فرمانروا را از آنِ خود نمود، و شمار زیادى از یهودیان از جمله سلطان یَهوُیاکین و مدافعان او را به اسارت درآورد، وصِدِقْیا عموى یهویاکین را بر یهودیان باقىمانده برگماشت و اسیران را در منطقه نیبور نزدیک رود خابور در بابل اسکان داد. علت حمله دوم، کشمکش میان بخت النصر و فرعون مصر براى نفوذ در منطقه فلسطین بود، فرعون فرمانروایان شام و فلسطین، از جمله صِدِقْیا فرمانرواى قدس را بر هم پیمانى با خود و علیه بابلیان تشویق کرد. آنان نیز پذیرفتند. او حمله خود را به منطقه آغاز کرد، اما بخت النّصر به سرعت دست به هجومى دیگر زد که منجر به شکست مصریان و تصرف تمام منطقه گردید. لشکر بابلیان وارد قدس شدند و معبد سلیمان را به آتش کشیده، ویران کردند و خزانههاى آن را به غارت بردند.خانه بزرگان یهود را نیز چنین کرده و قریب به 50 هزار تن از یهودیان را به اسارت گرفتند و فرزندان صِدِقْیا را پیش روى او سر بریده و سپس چشمهایش را از حدقه بیرون آوردند و او را به بند کشیده همراه با اسیران بردند، و بدین گونه کشور یهودا را منقرض ساختند.
7- دوران استیلاى ایرانیان:
کورش فرمانرواى ایران، در سال 539 ق.م سرزمین بابل را اشغال و حکومت آن را سرنگون کرد و با حمله به منطقه شام و فلسطین آنجا را نیز فتح نمود و به اسراى بخت النصر و یهودیانى که در بابل بهسر مىبردند اجازه بازگشت به قدس و بازسازى معبد را صادر کرد و گنجهاى معبد را به آنان بازگردانید و »زِرباب)) را بهعنوان فرمانروا بر آنان برگزید. حاکم یهودى منصوب کورش، ساختن معبد سلیمان را آغاز نمود، اما اقوام مجاور از این کار، به هراس افتاده و به کمبوجیه جانشین کورش شکایت کردند، وى دستور داد از ادامه ساخت معبد جلوگیرى شود، اما مجدداً ((داراى اول«، اجازه تکمیل بنا را صادر کرد و ساختمان معبد در سال 515 ق.م به اتمام رسید. سلطه ایرانیها بر یهودیان از سال 539 تا 331 ق.م ادامه یافت. در این مدت، کوروش، کمبوجیه، داریوش اول (دارا)، خشایارشا، و اردشیر، معاصر عزیر پیامبر(ع) فرمانروایى کردند و سپس تعدادى از سلاطین ایرانى از جمله داریوش دوم و اردشیر دوم و سوم قدرت را بهدست گرفتند.داریوش سوم آخرین فرمانرواى ایرانى بود که بهدست اسکندر مقدونى از پاى درآمد. در تورات فعلى پیرامون بسیارى از این فرمانروایان سخن به میان آمده است.
نقش یهودیان در دورانِ ظهور
اگر بهجز آیات نخستینِ سوره بنى اسرائیل ، پیرامون نقش یهودیان در آخر الزمان و عصر ظهور حضرت مهدى(ع)، چیز دیگرى هم در اختیار نداشتیم، همان کافى بود؛ زیرا این آیات در عین کوتاهى، آیات وحى الهى و بسیار رسا و گویا هستند که خلاصهاى از تاریخ را بیان کرده و به شکل معجزه آسا و با دقت تمام، آینده را روشنساخته است.در حالى که علاوه بر این آیهها و آیات دیگر، روایات بسیارى وجود دارد که بعضى مربوط به تفسیر آیات، و برخى دیگر پیرامون وضع یهودیان در عصر ظهور و انقلاب حضرت مهدى(ع) است.
وعده الهى نسبت به نابودى یهودیان:
خداوند در سوره بنى اسرائیل آیات 4 تا 8 مىفرماید:وقضینا إلى بنىاسرائیل فی الکتاب لتفسدنّ فى الأرض مرّتین ولتعلنّ علوّاً کبیراً.ما در تورات به بنى اسرائیل حکم قطعى کردیم که شما در زمین دو بار فساد خواهید کرد و برترى طلبى و طغیان بزرگى خواهید نمود.یعنى ما در توراتى که بر آنان فرستادیم حکم قطعى کردیم که شما بهزودى از راه راست منحرف شده و دو بار در جامعه فساد و تبهکارى مىکنید، همچنانکه بهزودى بر دیگران برترىجویى و طغیان بزرگى خواهید نمود.فإذا جاء وعد أولاهما بعثنا علیکم عباداً لنا أولى بأس شدید....... چون وقت مجازات شما بر نخستین فساد و تبهکاریتان رسید، بندگانى که منسوب به ما هستند به سویتان مىفرستیم، بندگانى با صلابت و سرسخت که بر سرتان فرود آیند.فجاسواخلال الدیار وکان وعداً مفعولاً. که در میان خانهها بهجستوجوى [شما] بپردازند و این وعدهاى قطعى و انجام شدنى است.این جمله کنایه از سهولت فتح نخستین فلسطین به دست مسلمانان است، که سپاه مسلمانان به جستوجوى خانه به خانه بقایاى دشمنان یهودى خود مىپردازند و این وعدهاى، قطعى است.ثمرددنا لکم الکرّة علیهم وأمددناکم بأموال وبنین وجعلناکم أکثر نفیراً. سپس شما را بر مسلمانانى که علیه شما برانگیختیم، پیروز گردانیم و به شما ثروتها و فرزندانى عطا کنیم و از یاوران بیشترى برخوردار نماییم تا به کمک شما علیه آنان بستیزند.و آنگاه وضع شما مدتى بدین گونه ادامه پیدا مىکند و چنانچه توبه نموده و بهواسطه نعمتهایى کهاز ثروتها و اولاد به شما بخشیدیم، نیک عمل نمودید به سود خودتان بوده و اگر به بدى و طغیان و خود بزرگبینى پرداختید فرجام بد آن، مربوط به خودتان خواهد بود.فإذاجاء وعد الاخرة لیسؤوا وجوهکم ولیدخلوا المسجد کما دخلوه أول مرة ولیتبّروا ما علواً تتبیراً.و چون وعده [کیفر طغیان] بار دوم فرا رسد، [مخالفانتان] چهرههاى شما را غمبار و سیاه گردانند و وارد مسجد [الاقصى] گردند همانگونه که نخستین بارداخل شدند و بر آنچه دست یافتند به کلى نابود کنند.
اما شما در آینده نه تنها عمل نیک انجام نمىدهید بلکه به اعمال بد دست مىزنند، ما شما را مهلت مىدهیم تا روزى که وقت مجازات و کیفر شما بر دومین فسادتان فرا رسد، آنگاه بندگانى از سوى خراسان را که به مراتب سختتر از مرحله اول رفتار مىنمایند، بر شما مسط مىکنیم تا آنچه را از آن بیمناک و گریزانید بر شما تحمیل کنند و چهرههایتان را غمبار و افسرده سازند. و فاتحانه وارد مسجد الاقصى گردند، همانطور که در زمان تعقیب خانه به خانه شما در مرحله اول، وارد گردیده و برترىجویى و فسادگرایى شما را به نابودى کشاندند.عسى ربّکم أن یرحمکم وإن عدتم عدنا وجعلنا جهنّم للکافرین حصیراً. اگر توبه کنید] امید است که پروردگارتان بر شما ترحم کند و اگر [به فساد] بازگردید ما نیز [به کیفر شما] باز مىگردیم و جهنم را براى کافران زندانى تنگ قرار دادیم. شاید پروردگارتان شما را بعد از دومین کیفر با هدایت خویش مورد رحمت قرار دهند و چنانچه بعد از آن دوباره به انحراف و فساد روى آوردید، ما نیز مجازات شما را آغاز مىکنیم و شما را در تنگناى دنیوى قرار داده و در آخرت دوزخ را زندان و حصار شما خواهیم ساخت.
نخستین نتیجهاى که از این آیات قرآن گرفتهمىشود آن است که تاریخ یهودیان بعد از حضرت موسى تا پایان زندگانىشان در ایجاد فتنه و فساد در جامعه خلاصه مىشود، تا آنگاه که مجازاتشان فرا رسد و خداوند افرادى را برانگیزد که به سهولت بر آنان چیره شوند.سپس خداوند بنا بر حکمت و مصلحت خود، یهودیان را بر آنان پیروز گرداند، و به آنها مال و اولاد فراوان دهد و یارىکنندگان آنها را در دنیا افزایش دهد. اما یهودیان نه تنها از این اموال و یاران استفاده نمىکنند بلکه براى بار دوم در روى زمین به فساد و فتنه روى مىآورند، البته این بار علاوه بر فساد، گرفتار خوى تکبر و برترىطلبى شده و خویش را بسیار بهتر و برتر از سایر مردم مىپندارند.و زمانى که لحظه کیفرشان فرا رسد خداوند بار دیگر آن قوم را بر آنان چیره ساخته، و مجازات شدیدترى را در سه مرحله بر آنها فرو مىفرستد.نتیجه دوم این که، گروهى که خداوند بار اول بر ضد یهودیان برمىانگیزد، به آسانى بر آنها چیره مىشوند، آنگاه داخل مسجد الاقصى شده و به تعقیب خانه به خانه یهودیان مىپردازند، و نیروى نظامى آنها را متلاشى مىکنند.آنگاه خداوند براى بار دوم آنها را به سراغ یهودیان مىفرستد و با وجود غلبه یهودیان بر آنها و زیادى یاران و هوادارانشان، ضربات شدیدترى را در سه نوبت از مسلمانان دریافت مىکنند، که در اولین نوبت، چهرههاى پلید آنان را آشکار و آنها را رسوا ساخته و همانند نبرد سابق، فاتحانه وارد مسجد الاقصى مىشوند. و سپس خوى تکبر و برترىجوئى آنان بر ملتها را، درهم مىشکنندبرخى از مفسران بر این عقیدهاند که هر دو پیشبینى عملى شده است، بدین ترتیب که کیفرِ فتنه و فسادِ نخستین به دست بنوخذ نصر (بخت النصر) و مجازاتِ دوم بهدست تیتوس رومىعملى شده و بعضى دیگر معتقدند که هنوز آن دو کیفر رخ نداده است. اما نظریه درست این است که: اولین کیفر در برابر نخستین فساد، در صدر اسلام، بهدست مسلمانان انجام گرفت، اما وقتى مسلمانان از اسلام فاصله گرفتند، خداوند یهودیان را بر آنان چیره ساخت، اما یهودیان مجدداً در زمین فساد و طغیان نمودند و هرگاه که مسلمانان دوباره به اسلام روى آورند زمانِ کیفر دوم فرا رسیده و به دست مسلمانان انجام خواهد شد.براساس همین تفسیر، از امامان معصوم(ع) روایاتى رسیده که در آنها آن قوم که خداوند در مرحله دوم علیه یهودیان برمىانگیزد، به حضرت مهدى(ع) و یاران او و به اینکه آنان اهل قم و کسانى هستند که خداوند آنها را قبل از ظهور حضرت برمىانگیزد، تأویل شده است. در تفسیر عیّاشى از امام باقر(ع) روایت شده که حضرت بعد از آنکه آیه شریفه »بعثنا علیکم عباداً لنا أولى بأس شدید« را قرائت نمود، فرمود:مراد از این آیه حضرت قائم(ع) و یاران اویند که نیرومند و باصلابت هستند.و در تفسیر نورالثقلین از امام صادق(ع) نقل شده که آن حضرت در تفسیر همین آیه شریفه فرمود:خداوند قومى را قبل از خروج حضرت قائم، برمىانگیزاند که دشمنى از دشمنان آل محمد(ص) را رها ننموده، مگر اینکه او را به هلاکت مىرسانند.و در کتاب بحارالانوار از امام صادق(ع) روایت شده که وقتى آن حضرت این آیه را قرائت فرمود، عرض کردیم:فدایت گردیم آنها چه کسانى هستند ؟ امام سه بار فرمودند: بهخدا سوگند اهل قم هستند، بهخدا سوگند اهل قم هستند، بهخدا سوگند اهل قم هستند.[1]
این سه روایت از نظر مفهوم یکسان بوده و تعارضى بین آنها نیست؛ چرا که اهل قم یعنى شیعیان حضرت که از ایران هستند و روایت شده که آنها با حضرت قیام کرده و یارىاش مىکنند.به نظر مىرسد که مقاومت یهودیان در مقابل پیروان حضرت در چند نوبت انجام مىگیرد، تا آنکه امام مهدى(ع) ظهور کند و نابودى نهایى یهودیان به رهبرى وى و به دست با کفایت او، ارواحنا فداه، تحقق یابد.از جمله مطالبى که دلالت دارد دومین کیفرِ وعده داده شده یهودیان بهدست مسلمانان انجام خواهد گرفت، این است که آن قومى که خداوند وعده فرموده، دو بار علیه یهودیان برمىانگیزد، یک امت بوده و صفاتى که براى آنان یاد شده و ویژگیهاىِ جنگِ آنان با یهودیان جز بر مسلمانان تطبیق نمىکند. پس پادشاهان مصر، بابل، یونان، ایران، روم و دیگران که در طول تاریخ بر یهودیان تسلط یافتند، هیچکدام با صفت عباداً لنا (بندگان ما) که در قرآن آمده، سازگارى ندارند، وانگهى بعد از کیفر اول حادثهاى هم پیش نیامده که یهودیان بر هیچیک از آنان چیره گردند، در حالى که پس از مجازات اول یهودیان در صدر اسلام، بار دیگر یهودیان بر ما غلبه پیدا نمودند، و خداوند آنها را با اموال و فرزندان یارى کرد، و طرفداران آنها را نیز با حمایت ابرقدرتها بیش از ما قرار داد. و هم آنان هستند که در زمین فساد نموده، و بر ما و سایر ملتها، برترى طلبى مىکنند و این مجاهدان و کفرستیزان اسلام هستند که ضربات خود را بر پیکر آنها وارد ساخته و چهره آنان را در غم و اندوه فرو مىبرند.با بررسى تاریخ یهود بعد از حضرت موسى(ع) روشن مىگردد که فتنهگرى و فسادانگیزى در گذشته و حالِ یهود وجود داشته است، اما برترى وعده داده شده آنها تنها در زمان ما بهوجود آمده است و البته کیفرِ وعده داده شده خداوند نیز در پى آن خواهد آمداین مطلب براى تمام کسانى که از تاریخ یهود آگاهى دارند، کاملاً واضح و آشکار است.
وعده خداوند نسبت به تسلط دائم بر یهودیان
خداوند متعال در قرآن کریم مىفرماید:آنگاه که پروردگارت اعلام نمود که حتماً تا روز قیامت بر آنان (یهود) کسانى را خواهد انگیخت که پیوسته عذابى سخت بر آنها روا دارند، همانا پروردگار تو زود کیفر و [در عین حال بسیار آمرزنده و مهربان است و آنها (یهود) را روى زمین به صورت گروههایى پراکنده کردیم، برخى از آنان نیکوکارند و برخى فروتر از آنها و آنان را با خوشى و ناخوشى آزمودیم، شاید که [بهسوى حق] باز گردند. [2] معنى دو آیه شریفه این است که خداوند اعلان و مقدر فرموده که در آینده، افرادى را بر یهود مسلط مىگرداند که تا روز رستاخیز آنان را به عذابى سخت گرفتار سازد. او خدایى است که به سرعت کیفر مىدهد و بسیار آمرزنده و مهربان است.و از جلمه مجازاتهاى خداوند درباره یهودیان این است که آنها را در زمین پراکنده و دسته دسته مىگرداند، گروهى از آنان نیکوکار و گروهى بدکارند و آنها را با خیر و شر آزمایش مىکند شاید توبه نموده و هدایت شوند.ما اجراى این وعده الهى در کیفر یهود را، در تمام دورانهاى تاریخى آنان به استثناى دوران حکومت پیامبرانى چون موسى، یوشع، داود و سلیمان(ع) مشاهده مىکنیم و خداوند همواره اقوام و ملتهاى مختلفى را بر آنها مسلط گردانیده که آنان را به عذابى دردناک گرفتار نمودهاند.ممکن است گفته شود که پادشاهان مصر، بابل، یونان، فارس، روم و دیگران بودند که بر یهودیان تسلط یافته و آنان را مجازات سختى نمودند اما مسلمانان چنان رفتارى با آنها نکردهاند، بلکه تنها بر نیروهاى نظامى آنها پیروز گشتند و سپس زندگى در سایه دولت اسلامى را از آنان پذیرفتند، تا با برخوردارى از آزادى و حفظ حقوق خود در سایه قوانین اسلامى زندگى کرده و جزیه بپردازد.اما پاسخ این است که معنى عذاب سخت این نیست که پیوسته آنها را کشته یا آواره و زندانى نمایند، آنچنانکه بیشتر حکومتهایى که پیش از اسلام بر آنان تسلط یافتند، اینگونه عمل کردند، بلکه به این معنى است که آنها از لحاظ نظامى، سیاسى، تسلیم آن حکومتى مىگردند که خداوند بر آنان مسلط ساخته، اگرچه مسلمانان در کیفر دادن یهودیان، از دیگران ملایمتر بودند، اما همان سیطره مسلمانان، مصداق تسلط بر یهودیان، و کیفر نمودن آنان است.گاهى نیز گفته مىشود: تاریخ یهود تطبیق این وعده خدا را بر آنها گواهى مىدهد ولى در یک و یا حداقل نیم قرن اخیر، کسى که آنان را مجازات و کیفر دهد بر آنان مسلط نشده، بلکه آنان از سال 1936 میلادى بدترین شکنجهها را در فلسطین و دیگر مناطق به مسلمانان روا مىدارند ! این قضیه را چگونه مىتوان تحلیل نمود ؟پاسخ این است که: این دوره از تاریخ زندگى یهودیان استثناست؛ زیرا این همان دوره بازگشت قدرت آنهاست که خداوند در سوره اسراء به آنان وعده فرموده استسپس پیروزى شما را بر کسانى که آنان را علیه شما برانگیختیم برگردانده و به شما اموال و فرزندانى عطا کرده، و شما را از یارانى بیش از تعداد آنان برخوردار سازیم تا با همکارى شما بر ضد آنها بستیزند[3]. بنابراین، این دوره خارج از وعده کلى تسلط بر آنهاست تا اینکه وقت کیفر و مجازات دوم بهدست مسلمانان فرا رسد.در این زمینه روایاتى از ائمه(ع) رسیده که وعده الهى در سرکوب مجدد یهود نیز بدست مسلمانان انجام مىپذیرد، مؤلف مجمع البیان، در ارتباط با سرکوب یهود در طغیان دوم آنان، اتفاق نظر مفسران را بیان کرده و فرموده مراد از آن نزد تمام مفسران، امت پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) است، و همین معنى از امام باقر(ع) نقل شده، وعلى بن ابراهیم قمى، در تفسیر خود آن را از ابى الجارود، از امام باقر(ع) بیان کرده است.
وعده خداوند در فرونشاندن آتش جنگ یهودیان
خداى متعال در قرآن مجید مىفرماید:یهودیان گفتند دست خدا بسته است، دستهاى خودشان بسته باد، و به سبب این گفته از رحمت خدا دور باشند. بلکه دستهاى [قدرت] خدا گشوده است و هرگونه بخواهد انفاق مىکند... آنچه از ناحیه پروردگار بر تو فرود آمده، بر سرکشى و کفر بسیارى از آنان مىافزاید و ما میان آنان تا روز رستاخیز، کینه و دشمنى انداختیم، و هر وقت آتش جنگى را برافروختند، خداوند آن را خاموش گردانید، آنان سعى در ایجاد فساد در زمین دارند و خداوند فساد کنندگان را دوست ندارد. این وعده الهى بر فرو نشاندن آتش جنگهایى است که یهودیان مىافروزند. خواه مستقیماً خود آنان جنگافروزى نمایند و یا اینکه دیگران را به جنگ تحریک کنند و این وعده الهى بهدلیل لفظ کلّما أوقدوا یعنى هر وقت آتش افروزى نمایند بدون استثناء است.
تاریخ گذشته و حال یهود گواهى مىدهد که آنها همواره در پشت پرده بسیارى از آشوبها و جنگها بودهاند، اما خداوند با لطف و عنایت خویش وعده خود را نسبت به مسلمانان و بشریت تحقق بخشیده، و مکر و حیله یهود را باطل و نقشههایشان را خنثى و آتش جنگ آنان را فرو نشانده است.شایدبزرگترین آتش جنگ و آشوبى که آنان علیه مسلمانان و جهانیان برافروختهاند، همین نبرد فعلى باشد که جهت دامن زدن به آن، شرق و غرب را تحریک نموده و خودشان در فلسطین بهطور مستقیم، و در اکثر کشورهاى جهان بهطور غیر مستقیم طرف درگیرىاند، و آنچه باقى مانده وعده خداوند است که با فرو نشاندن این جنگ تحقق مىیابد. از آیه شریفه یادشده چنین استفاده مىشود که دشمنى و درگیرى داخلى آنها، خود یکى از اسباب لطف الهى جهت فرو نشاندن آتش جنگ آنها خواهد بودو ما میان آنان تا روز قیامت دشمنى و کینهتوزى افکندیم و هرگاه آتش جنگى را برافروختند، خداوند آن را فرو نشاندحال به روایاتى مىپردازیم که از نقش یهود در عصر ظهور سخن مىگویند:برخى از روایات عصر ظهور، مربوط به گرد آمدن یهودیان در فلسطین قبل از جنگىست که نابودى آنها را در پى دارد که تفسیرى بر این آیه شریفه است:به بنى اسرائیل گفتیم در زمین ساکن شوید و زمانى که قیامت فرا رسد شما را با همدیگربه صحنه محشر] مىآوریم. یعنى شما را از هر ناحیهاى گردهم مىآوردیم، چنانکه در تفسیر نورالثقلین آمده است. حدیث دیگر درباره اجتماع و کارزار یهودیان در عکّا است، از پیامبر(ص) روایت شده که فرمود:آیا شنیدهاید نام شهرى را که بخشى از آن درون دریاست ؟ عرض کردند: آرى، فرمود: قیامت به پا نمىشود مگر آنکه هفتاد هزار تن از فرزندان اسحاق به این شهر یورش برند و از امیر مؤمنان(ع) روایت شده است که فرمود:در مصر منبرى را بنا نموده و دمشق را قطعاً تخریب خواهم کرد و یهودیان را از شهرهاى عربى بیرون مىرانم و با عصایم عربها را به پیش خواهم راند. راوى این حدیث (عبایه اسدى) مىگوید: پرسیدم اى امیر مؤمنان، شما بهگونهاى خبر مىدهید که به یقین پس از مردن زنده خواهید شد ؟ فرمود: هیهات اى عبایه که متوجه نشدى ! مردى از تبار من؛ یعنى مهدى(ع) این کارها را انجام مىدهد.
روایت این نکته را مىفهماند که یهودیان بر بسیارى از شهرهاى عرب تسلط و یا در آن حضور مؤثر دارند.از جمله روایاتى که در ارتباط با یهودیان است، حدیث کشف معبد توسط آنهاست، تعبیر کشف هیکل (معبد) در شمار نشانههاى ظهور آمده، که ظاهراً کشف معبد حضرت سلیمان(ع) است، از امیر مؤمنان(ع) نقل شده که فرمودند:ظهور آن حضرت نشانهها و علاماتى دارد: نخست محاصره کوفه با کمین و پرتاب سنگ، و ایجاد شکاف و رخنه در زوایاى کوچههاى کوفه و تعطیلى مساجد به مدت چهل شب و کشف معبد و به اهتزاز درآمدن پرچمهایى گرداگرد مسجد بزرگ (مسجد الحرام) است. قاتل و مقتول در این ماجرا، در آتشاند. احتمال دارد که آن معبد، اثر تاریخى غیر از معبدِ حضرت سلیمان بوده و یا در محل دیگرى غیر از قدس باشد، چون عبارت کشف معبد بهطور کلى یاد شده و نامى از کاشف آن به میان نیامده است.بخشهاى اول این روایت نشانگر حالت جنگِ در کوفه است که در روایات، گاهى از آن به عراق یاد مىشود، اما در این جا به معنى همان شهر کوفه و محدوده آن و درهم کوبیدن آن و ایجاد موانع دفاعى در گوشه و کنار آن است.اما پرچمهاى گوناگون در اطراف مسجد الحرام، اشاره به درگیرى و کشمکش قبایل بر سر حکومت دارد که اندکى پیش از ظهور حضرت پدید خواهد آمد و در این زمینه روایات فراوانى وارد شده است.دستهاى دیگر از احادیث، روایاتى است که به معرفى افرادى مىپردازد که خداوند بعد از فسادآفرینى و تکبرجویى یهودیان بر آنان مسلط مىگرداند، که تعدادى از آنها در تفسیر آیات قرآن مجید گذشت، و برخى دیگر درباره ایران و شخصیتهاى ایرانى در زمان ظهور است، مانند حدیث پرچمهاى سیاه که توسط راویان متعدد نقل شده و در آن چنین آمده است.درفشهاى سیاه، از خراسان ظهور مىکنند که هیچ چیز قادر به بازگرداندن آنها نیست، تا سرانجام در قدس برافراشته شوند.روایات مربوط به بیرون آوردن تورات اصلى از غارى در انطاکیه و کوهى در شام و فلسطین و دریاچه طبریه، توسط حضرت مهدى(ع) و استدلال آن حضرت بر یهودیان، بهوسیله تورات نیز از جمله همین روایات است.از پیامبر اسلام(ص) روایت شده که فرمود:تورات و انجیل را از سرزمینى که انطاکیه نامیده مىشود بیرون مىآورد.و نیز از آن بزرگوار نقل شده که فرمودند:صندوق مقدس را از غارى در انطاکیه و بخشهاى تورات را از کوهى در شام بیرون آورده و به وسیله آن با یهودیان به استدلال مىپردازد و سرانجام بسیارى از آنها اسلام مىآورند. همچنین از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود:صندوق مقدس از دریاچه طبریه به وسیله او آشکار مىشود و آن را در پیشگاه او در بیتالمقدس قرار مىدهند و چون یهودیان آن را مشاهده مىنمایند، به جز اندکى بقیه ایمان مىآورند. و تابوت سکینه (صندوق مقدس) همان است که در فرموده خداى متعال آمده است:پیامبرشان گفت: دلیل و نشانه بر پادشاهى او این است که آن تابوت صندوق عهدى که موسى را در داخل آن به آب افکندند) به سوى شما مىآید که در آن سکینه و آرامشى از ناحیه پروردگارتان وجود دارد و از آنچه آل موسى و آل هارون باقى گذاشتهاند، که آنرا فرشتگان حمل مىکنند، به راستى در آن نشانهاى [از صداقت حاکمیت طالوت] براى شماست چنانکه مؤمن باشید.در تفسیر آیه آمده است که این صندوق که در آن میراث پیامبران: وجود دارد، دلیل و نشانهاى براى بنىاسرائیل است مبنى بر اینکه چه کسى شایستگى فرمانروایى را دارد، از این رو فرشتگان آن را آورده و از میان جمعیت بنى اسرائیل عبور داده و آنگاه در پیش روى طالوت(ع) قرار مىدهند، سپس طالوت(ع) آن را به داوود و او به سلیمان و او به وصى خود آصف بن برخیا تسلیم مىکند، اما بنى اسرائیل بعد از وصى حضرت سلیمان چون از دیگرى اطاعت مىکنند آن صندوق را از دست مىدهند.و مراد از جمله فیسلم کثیر منهم (بسیارى از آنان ایمان مىآورند) و یا أسلمت إلاّ قلیلاً منهم (بهجز اندکى از آنان بقیه ایمان مىآورند) ممکن است کسانى باشند که صندوق مقدس را مىبینند و یا کسانى که حضرت مهدى(ع) بوسیله تورات اصلى با آنان استدلال مىنماید و یا افرادى که حضرت آنان را پس از آزاد سازى فلسطین در آنجا باقى مىگذارد. در روایتى دیگر آمده که تعداد سى هزار نفر از یهودیان به حضرت ایمان مىآورند که نسبت به کل جمعیت آنان، رقم اندکى است.از جمله روایتهاى مربوط به یهود، روایتهاى درگیرى حضرت و یارانش با یهودیان است. همچون حدیث بیرون راندن آنان از جزیرة العرب توسط آن حضرت که گذشت. این اقدام حضرت با پیروزى بر یهودیان و بیرون راندن آنان از فلسطین به پایان مىرسد، علماى شیعه و سنى روایات مربوط به نبرد بزرگ حضرت مهدى(ع) با سفیانى را نقل کردهاند، نبردى که از پشتیبانى یهودیان و رومیان برخوردار است. این نبرد در جبههاى ازانطاکیه تا عکّا امتداد دارد؛ یعنى در طول ساحل سوریه، لبنان و فلسطین و از آنجا تا طبرستان، دمشق و قدس ادامه مىیابد. شکست بزرگ وعده داده شده یهود در آنجا اتفاق مىافتد بهگونهاى که سنگ و درخت به سخن مىآیند که اى مسلمان! این شخص یهودى است، او را بکش. حدیث دیگر مربوط به نبرد مرج عکّا است که شاید جزیى از جنگبزرگ پیشین باشد، هر چند احتمال آن است که جزیى از دومین نبرد حضرت مهدى(ع) با غربیها و پشتیبانان یهودى آنها باشد، که پس از گذشت دو یا سه سال از آزادى فلسطین و شکست یهودیان و غربیها به وقوع مىپیوندد. به گفته روایات، حضرت مهدى(ع) پس از آن، پیمان صلح و عدم تجاوزى را به مدت 7 یا 10 سال با روم؛ یعنى غربىها منعقدمىکند که ظاهراً حضرت عیسى(ع) میانجى و واسطه آن پیمان نامه است، اما آنان پس از دو یا سه سال پیمان شکنى نموده، و با هشتاد لشکر که هر یک متشکل از 12 هزار تن مىباشد، به نبرد مىپردازند که در این نبرد بزرگ، بسیارى از دشمنان خدا به هلاکت مىرسند تا جایى که این نبرد را به کشتار عظیم و ضیافت مرج عکا توصیف مىکنند؛ یعنى ضیافتى که درندگانِ زمین و پرندگان آسمان از گوشت بدن ستمگران استفاده مىکنند از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود:شهر رومى را با تکبیر 70 هزار مسلمان مىگشاید، آنان شاهد این کشتار عظیم و خوان گسترده خدا در مرج عکّا خواهندبود.از جمله روایتها، احادیث مربوط به موقعیت نظامى شهر عکّا در زمان ظهور حضرت است که حضرت، آنجا را پایگاه دریایى براى فتح اروپا قرار مىدهد. در روایات آمده است: آن حضرت تعداد چهار صد کشتى را در ساحل عکّا تدارک دیده و با یاران خویش به سرزمین رومیان روى آورده و آنجا را فتح مىنماید.
یهود و واقعه آرماگدون:
کلمه [Armageddon] یا هر مجدون واژهاى است اصلایونانى که بنا به تعریف واژه نامههاىآمریکایى همچون فرهنگ «وبستر» بهمعنى نبرد نهایى حق و باطل در آخرالزمان است. همچنین این واژه نامشهرى است در منطقه عمومى شام کهبنا به آنچه در باب شانزدهم مکاشفاتیوحنا، در عهد جدید آمده است، جنگىعظیم در آنجا رخ مىدهد و مرحلهحاضر از زندگى بشر در آن زمان پایانمىیابد. به عبارتى نبرد مذکور مقدمهتحولى بزرگ است که سرنوشتنهایى آدمى بر روى کره زمین به آنبستگى دارد. حادثه شریف ظهور، حادثهاىبزرگ است و قدرتهاى بزرگ جهان،سیاستخارجى خود را بر مبناىحوادثى که پیش از آن رخ مىدهدجهت داده و نقشههاى نظامى خود رابه شکلى سامان دادهاند کهآمادگیهاى لازم براى این حادثه درآن ملحوظ باشند. این در حالى استکه مؤسسات دینى و رسانههاى ایندولتها نیز، مردم خود را براىپیشباز این حادثه آماده مىسازند. این مؤسسات دینى به همراهرسانههاى دیدارى و شنیدارى ایندولتها، از سالهاى دهه هشتادمیلادى مردم خود را به ایمان جمعىبه وقوع حادثهاى بزرگ در سرزمینشام که به نبردى هستهاى خواهدانجامید توجه دادهاند. این مؤسساتپیوسته مردم خود را به ایمان به ایننکته فرا مىخوانند که بزودىلشکرى از دشمنان مسیح که بدنهاصلى آن از میلیونها نظامى تشکیلیافته، از عراق حرکت مىکند و پساز گذشتن از رود فرات - که در آنزمان به خشکى گراییده است - بهسوى قدس رهسپار مىشود. امانیروهاى مؤمن به مسیح راه اینلشگر را سد کرده و همگى در«آرماگدون» با یکدیگر برخوردخواهند کرد و در این مکان است کهدرگیرى اتفاق خواهد افتاد. صخرههاذوب مىشوند... دیوارها بر زمینفرو مىغلتند.پوست تن انسانها درحالیکه ایستادهاند ذوب شده ومیلیونها نفر از بین مىروند. و ایننبردى نهایى و هستهاى است.سپس مسیح براى بار دوم از جایگاهبلند خود بر زمین فرود مىآید... وپس از چندى زمام رهبرى جهان رادر دست گرفته و صلح جهانى رابرقرار مىکند. او دولت صلح را برزمین نو و زیر آسمانى تازه بنامىکند. و این مهم را از مرکزفرماندهى خود در قدس عملىمىسازد. آرماگدونى که این عده از آنسخن مىگویند همان حادثه عظیمىاست که پیش از ظهور مهدى، عجلاللهتعالىفرجه، رخ خواهد داد،همان حادثه بزرگى که ائمه ما،علیهمالسلام، نام «قرقیسیا» را بر آناطلاق کردهاند. ائمه ما، علیهمالسلام،از این نکته خبر دادهاند که میلیونهانظامى از آمریکا، اروپا، روسیه،ترکیه ، مصر و دول مغرب عربى بهاضافه سربازانى از سرزمین شامشامل کشورهاى سوریه، اردن،لبنان، فلسطین و اسراییل همگى درناحیهاى در این محدوده تحت عنوان«قرقیسیا» با یکدیگر برخورد کرده وپس از حصول درگیرى، این سفیانىاست که در پس آنکه همگى را چونانکشتزارى درو شده در هم مىکوبداز صحنه نبرد پیروز بیرون مىآید.در صحیحه میسر از امام باقر،علیهالسلام، نقل است که فرمود: «اى میسر! از اینجا تا قرقیسیاچقدر راه است؟» عرض کردم: «همیننزدیکیها در ساحل فرات قرار دارد.»پس فرمودند: «اما در این ناحیهواقعهاى اتفاق خواهدافتاد که از زمانىکه خداوند متعال آسمانها و زمین راآفریده بىسابقه بوده، چنانکه تا وقتىآسمانها و زمین برپا هستند هم،واقعهاى همچون آن اتفاق نخواهدافتاد... سفرهاى است که درندگانزمین و پرندگان آسمان از آن سیرمىشوند.»قوم یهود از دیرباز در آرزوی تحقق حکومت جهانی خود تلاش میکردهاند. از جمله تمهیدات این قوم در جهت تسریع حاکمیت جهانی یادشده، تشکیل انجمنهای سری و فرقههای مذهبی خاص بوده است. فراماسونری و فرقههایی چون بابیه و بهائیه (که این دومی هم اینک نیز در اسرائیل پایگاه دارد) از جمله این انجمنها و فرقهها هستند. معالاسف اندیشوران دیگری از سایر اقوام ـ به خصوص دین مسیح ـ هر از گاهی به شعارهای این گروه از تندروان یهودی فریفته شده و با ورود برخی آموزههای یهودی به دین خود به این روند سرعت بخشیدهاند. نمونه این التقاط را در قرن نخست میلادی و پس از عروج عیسی(ع) شاهدیم که «پولس رسول» عامل اصلی آن به شمار میآید. در مقالهای دیگر درباره نقش پولس، در تبعید و انزوای نخستین وارث عیسی(ع) یعنی پترس (سنپیتر) یا همان شمعون ـ جد گرامی حضرت نرجس(ع) ـ سخن گفته و به تفصیل درباره تطابق حادث سقیفه با آنچه در کلیسای سنپیتر گذشت به بحث و بررسی پرداختهام. این نفوذ همه جانبه عناصر تلمودی در کیش مسیحی به نحوی است که پس از ظهور نبی مکرم اسلام(ص) و علیرغم ذکر نام شریفش در کتب عهد عتیق و جدید، یهودیان و مسیحیان بسیاری از پذیرش آن حضرت سر میپیچند و عربی بودن و نه عبری بودن آن نبیمکرم را عمده دلیل این سرپیچی معرفی میکنند. همین حادثه در آینده نیز به وقوع خواهد پیوست. به عبارتی ورود عناصر یهودی در کیش مسیحی به حدی است که از موعود منتظر ادیان چهرهای مشوه ارائه داده و مردمان را به انتظار پادشاهی اسرائیلی کشانده است.
خلاصه اعتقادیهودیان به منجی :
یهودیان معتقدند که در آخر الزمان منجی و رهاننده ای به نام "ماشیح" ظهور خواهد کرد که او را از نسل حضرت داوود ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ می شمارند. لازم به تذکر است که موعود مسلمانان، حضرت مهدی ـ علیهالسلام ـ نیز از طرف مادرشان به حضرت داوود ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ می رسند!
زبور
در زبور حضرت داوود ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ که تحت عنوان " مزامیر " در کتاب عهد عتیق آمده است، نویدهایی در مورد ظهور حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ داده شده است. تا جایی که می توان گفت ، در هر بخش زبور اشاره ای به ظهور آن حضرت و نویدی از پیروزی صالحان بر شریران، و تشکیل حکومت واحد جهانی و تبدیل ادیان و مذاهب مختلف به یک دین محکم و آیین مستقیم موجود است. جالب توجه اینکه مطالبی که قرآن کریم پیرامون ظهور حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ از زبور نقل کرده، در زبور فعلی عیناً موجود است، و از تحریف مصون مانده است. قرآن کریم چنین می فرماید: " و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون ." " همانا بعد از ذکر در زبور نوشتیم: زمین به صالحان به ارث خواهد رسید. "
تورات
در سفر پیدایش چنین می خوانیم: " نام تو ابراهیم خواهد بود … اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم ، اینک او را برکت داده بارور گردانم، و او را بسیار کثیر گردانم، دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی بوجود آورم … از ابراهیم امتی بزرگ و زورآور پدید خواهد آمد و جمع امتهای جهان از او برکت خواهند یافت. " نکته: از نسل حضرت اسماعیل ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ تنها یک پیامبر یعنی وجود مقدس پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ به رسالت برگزیده شدند. به علاوه تمامی جانشینان آن حضرت نیز از نسل حضرت اسماعیل ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ می باشند. 3 ـ " نهالی از تن ه " یسی " بیرون آمده، شاخه ای از ریشه هایش قد خواهد کشید و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت … مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان، زمین را به راستی حکم خواهد نمود … گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر پرواری با هم و طفل کوچک آنها را خواهد راند … و در تمامی کوه مقدس من، ضرر و فسادی نخواهند کرد. زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهایی که دریا را می پوشاند. " یسی " (در بعضی نسخ " یشی " آمده است) به معنی " قوی " نام پدر حضرت داوود ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ است و چنانکه ذکر شد موعود ما حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ از طرف مادر به او می رسند .
4 ـ " … و بسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیده اند، بیدار خواهند شد … و آنان که بسیاری را به عدالت رهبری می نمایند مانند ستارگان خواهند بود تا ابدالآباد. اما تو ای دانیال کلام را مخفی دار و کتاب را تا آن زمان مهر کن … خوشا به حال آنان که انتظار کشند. "
5 ـ " اگرچه تأخیر نماید، برایش منتظر باش، زیرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد کرد … بلکه جمیع امتها را در نزد خود جمع می کند و تمامی قومها را برای خویشتن فراهم می آورد ."
6 ـ " … و در ایام آخر واقع خواهد شد … جمیع امتها به سوی او روان خواهند شد … او امتها را داوری خواهد نمود … امتی بر امتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهند افرو خت. "
7 ـ " … آنگاه انصاف در بیابان ساکن خواهد شد، و عدالت در بوستان مقیم خواهد گردید، و عمل عدالت ، سلامتی و نتیجه عدالت ، آرامی و اطمینان خواهد بود تا ا ب دالآباد و قوم من در مسکن سلامتی و در مساکن مطمئن و در منزلهای آرامی ساکن خواهند شد.
نویسنده: بهرام علی کریمی
1- بحارالانوار، ج60، ص216.
1- سوره اعراف آیه168-167
1- سوره اسراء، آیه6