مهدویت

مهدویت

مهدویت
مهدویت

مهدویت

مهدویت

منجی عدالت گستر درایران باستان:

منجی عدالت گستر درایران باستان:

زردتشت:

دانشمندان در مورد وجود تاریخى پیامبر ایران باستان شک دارند، اما بیشتر آنان وجود وى را نفى نمى کنند. زردشت ، زرتشت ، زرادشت ، زراتشت ، زردهشت و کلماتى از این قبیل از واژه ((زرثوشتر)) در گاتها (بخشى از کتاب آسمانى زردشت ) مى آید که طبق نظریه صحیحتر معادل زرد اشتر یعنى دارنده شتر زرد است .نام پدرش پوروشسب یعنى(( دارنده اسب پیر))، نام مادرش دغدو یعنى ((دوشنده گاو ماده)) و نام خاندان وى سپیتمه یعنى ((سپید نژاد)) بود.طبرى مورخ مشهور اسلام و پیروان او زردشت را از فلسطین مى دانند و مى گویند وى از آنجا به ایران آمده است ، اما قول صحیح و معروف آن است که وى ایرانى و اهل آذربایجان بوده است و محل برانگیختگى او را کوهى نزدیک دریاچه[1] ارومیه مى دانند.درباره زمان زردشت نیز اختلاف است و زمان وى حتى به 6000 سال قبل از میلاد نیز برده شده است . اما بر اساس نظریه مشهور، وى در سال 660 قبل از میلاد به دنیا آمد و در 630 قبل از میلاد (در سن 30 سالگى ) به پیامبرى مبعوث شد. وى در سال 583 ق .م . در سنن 77 سالگى در آتشکده اى در بلخ (افغانستان ) توسط لشکر قومى مهاجم به شهادت رسید.گر چه بعثت زردشت در شاهنامه فردوسى آمده است ، اما متاءسفانه آن حادثه در قسمت افسانه اى آن کتاب مذکور است ، به طورى که درباره گشتاسب (پادشاهى که زردشت او را دعوت مى کند و به آیین خود در مى آورد) اختلاف است . برخى او را با ویشتاسب پدر داریوش هخامنشى برابر دانسته اند. از سوى دیگر از نظر تاریخى مسلم است که ویشتاسب نه یک پادشاه ، بلکه استاندارى بوده است

آغاز رسالت زرتشت:[2]

زرتشت هنگامی که رسالت خود را آشکار کرد که روحانیون، از باب نفوذ و نجبا او را بدعت گذار و رافضی نامیدند و حکم به تبعیدش دادند چون ممکن بود با رسالت خود تمام قیود خرافات و موهومات آیین قدیم را براندازد. با صدور حکم تبعید ، زرتشت به دربار گشتاسب پناه برد، گشتاسب به وزیر خود جاماسب دستور داد تا در دین زرتشت تحقیق و تفحص نماید جاماسب که خود شیفته دین زرتشت شد به گشتاسب اشاره نمود که از این دین حمایت کند. بدین‌ترتیب کیش زرتشت رفته رفته نواحی و تمام نواحی ایران را گرفت.آیین زرتشت بر اساس سه دستور اخلاقی پی‌ریزی شده،که اصل عملى گفتار نیک ، پندار نیک ، کردار نیک می باشد که مانند آن را در ادیان مختلف مى یابیم . از جمله در اسلام آمده است: الایمان قول باللسان و اقرار بالجنان و عمل بالارکان:احترام به آتش به عنوان یکى از مظاهر خداى روشنایى و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمى خاص در اطراف آن در معابدى به نام آتشکده مشخصترین ویژگى این آیین است . همچنین آبادانى،کشاورزى دامدارى و شهرنشینى مورد ستایش قرار گرفته است . احترام به حیوانات ، مخصوصا سگ و گاو، همچنین خوشرفتارى با مردم نیز جایگاهى به حیوانات ، مخصوصا سگ و گاو، همچنین خوشرفتارى با مردم نیز جایگاهى ویژه دارد. برخى از آداب و رسوم سرزمین ما از قبیل مراسم چهارشنبه سورى و سوگند خوردن به روشنایى چراغ و چیزهاى دیگر با تعالیم زردشتى ارتباط دارد.همچنین برخى زندیقان قرون نخست اسلام گرایشهاى زردشتى داشتند.

اوستا:

اسم اوستا  مانند کلمه ((زردشت)) در زبان پارسى اشکال و صور گوناگون دارد چون: استا ، اویستا ، بستاق، ایساق، ایستا ، آبستا  ، است ، افستا و ایستا;  از همه معروفتر در فرهنگهاى فارسى معاصر، ((اوستا)) است . در تاریخ طبرى و مسعودى و دیگر مورخان اسلامى ((بستاه)) ، ((ابستاق)) و ((افستاق)) ضبط شده است. در معنى این کلمه نیز دانشمندان توافق ندارند بعضى‏ها آن را به معنى ((پناه)) و برخى به مفهوم ((دانش و معرفت)) عده‏اى به معنى ((متن)) و دیگران عقایدى دیگر، ابراز کرده‏اند; اما امروزه آنچه طرفدار زیادى دارد آن است که کلمه ((اوستا)) به معناى اسا س و متن اصلى است. ((اوستا)) مجموعه متون مذهبى زردشتیان، هر جا که ذکر شده با لفظ ((زند)) و ((پازند)) ردیف شده است و باید دانست که زند تفسیرى است براى اوستا که به زبان پهلوى به دست زردشت نوشته شده و پازند نیز شرحى براى زند است. به اصطلاح، شرح شرح است که به وسیله خود زردشت نگاشته شده است و بعد اززردشت توسط علماى زردشتى شرح و تفسیرى بر شروح اوستا نگارش یافته که آن را بارده مى‏نامند. اوستا کهن‏ترین نوشته ایرانیان است، تمام اختلافات و اشکالات و تضادهاى فراوانى که درباره افسانه زردشت موجود است همه آنها به اضافه اشکالات دیگر در باره اوستا نیز به چشم مى‏خورد. یکى از موارد مبهم، تاریخ نگارش اوستا است که بستگى به تعیین زمان زردشت دارد اما از آنجا که هنوز هیچ یک از مورخان و دانشمندان ومستشرقان نتوانسته‏اند زمان زردشت را با دلایل تاریخى وقطعى ثابت کنند، لذا تاریخ و قدمت اوستا نیز نامعلوم مانده است; به قول ابراهیم پور داود : اگر بر فرض تاریخ سنتى 660ق‏م درست باشد آن وقت اوستا بعد از ریک ودا برهمنان و تورات یهودیان، کهنترین کتاب دنیا ست.

خدایان:

خدایان زردشت در اوستا به نام بغ، ایزد و یزدان نامیده شده‏اند و از حیث عدد بیرون از حد و شما مى‏باشند و بعضى از آنان مانند ایزد و ایو خداوند هوا خود آفریده هستند. خدایان زردشت ازحیث توانایى متفاوت مى‏باشند و این خدایان را مى‏توانیم به سه قسمت منقسم بداریم:اول: خدایانى که مقربتر ازایزدان دیگر به اهورا مزدا مى‏باشند و هر یک با یکى از صفات آهورا مزدا تطبیق مى‏کنند وتعداد آنان با خود آهورا مزدا به هفت رسیده و به نام امشاسپند نامیده شده‏اند.

دوم: خدایانى هست که مانند خود آهورامزدا به نام ایزد ، بغ ویزدان نامیده شده‏اند و هر کدام با یکى از ستارگان مطابقت دارد.سوم: خدایانى هستند به نام ایزد و گاهى بغ و هر کدام با یکى از مجردات و یا یکى از عناصر طبیعت تطبیق شده‏اند.

آخر الزمان:

در هزاره گرایى زردشتى (Millennialism Zoroastrean) انتظار ظهور سه منجى از نسل زردشت مطرح است . این منجیان یکى پس از دیگرى جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد.      
1. هوشیدر، 1000 سال پیش زردشت ؛      
2. هوشیدرماه ، 2000 سال پس از زردشت ؛         
3. سوشیانس (سوشیانت)، 3000 سال پس از زردشت که با ظهور او جهان پایان مى یابد.

ظهورو علایم ظهور:

گشتاسب شاه پرسیدکه:این دین چندسال برقرارباشدوپس ازآن چه هنگام وزمانه رسد؟جاماسب گفتش که :این دین هزارسال رواباشد،پس آن مردمانی که اندرآن هنگام باشندهمه به مهردروجی(پیمان شکنی) ایستند؛بایکدیگرکین ورشک وروغ کنندوبه آن چم (سبب)ایرانشهر(کشورایران)رابه تازیان بسپارندوتازیانهرروزنیرومندترشوندوشهرشهرفرازگیرند.مردم به اورارونی (نابکاری،فساد،رذیلت)ودروغگردندوهرآنچه گویندوکنندبه سودخودشان باشد.ازایشان روش فرارون (کردارنیکو)آزرده شود.وهمه ی ایرانشهربه دست آن دشمنان رسدوانیران (بیگانگان )اندرایرانیان گمیزند(اختلاط کنند)چنانکه ایرانی ازناایرانی پیدانباشد:آن ایرانی باز ناایرانی باشد. واندروای (هوا)آشفتگی وبادسردوبادگرم وزد،وبراروران (نباتات)کم بباشدوزمین ازبربشود.وبوم گزندک(زمین لرزه)بسیارباشدوویرانی بکندوباران بی موقع باردوآنکه بی سودباریده باشدوبرابرآسمان گردد. سوارپیاده وپیاده وارباشد.بندگان به راه آزادگان روندهرچندآزادگی به تنشان مهمان نباشد. وشهرشهر وروستاروستابایکدیگرکوخشش(ستیزه)وکارزارکنندوازیکدیگرچیزی بستانند.وپس سپندارمذ(فرشته ی موکل زمین ) به اورمزدبانگ کندکه:من این بدوانائیه (زیان )رانتابم ،من زیروزبرشوم ،واین مردم رازیروزبربکنم. آب وآتش رابیازارند،ازبس موست (آزاروشکنجه) بیدادی مردم بدان کنند. وپس مهر(سروش مهر)وخشم باهم به پدکفند(برخوردکنند)؛اندرآن پدکفتن (تصادم )دروجی (دیوی)که وتینگان خوانندوبه خداوندی جم بسته شد،وبه خداوندی بیوراسب (ضحاک )ازبندبرست. گشتاسب شاه ازجاماسب پرسیدکه :به آمدن آن هنگام پسرمن،دخشه (علامت)ونشان چه نماید؟جاماسپ بیختش گفت:که گاه هوشیدرکه پدیدآید،این چندنشان به جهان پدیدارشود: که علائم آن عبارتنداز: یکی این که شب روشن ترباشد. دوم این که هفتوررنگ(بنات النعش) گاه بهلد(مقرخودراتغییردهد)وبه سوی خراسان گردد. سوم این که درآمدمردمان یکی ازدیگری بیشترباشد. چهارم این که مهران دروجی (پیمان شکنی)که اندرآن زمان کنند،زودتربه مقصودرسند.پنجم این که مردمان خوارفرمانرواتروچابکترباشند.ششم این که بتران رانیکی بیش باشد. هفتم این که روج آزسهمناکترباشد. هشتم این که بندافسون که اندرزمانه کنند دوست تردارند. نهم این که خرفستران (جانوران موذی )،مانندپلنگ وگرگ چهارزنگ (چهارپا) را زیان بیش باشد.دهم این که بدآگاهان بردین دستوران فسوس(مسخره)بیش کنند. یازدهم این که آزاردین دستوران رواباشد،به ایشان زوروناراستی گران گویند. دوازدهم این که هامین (تابستان)وزمستان گزیدن(تشخیص دادن)نشاید. سیزدهم این که دوشارم (دلبستگی )بسیاربه کهتر،دهی (درشتی )باشد. چهاردهم این که کسانی که اندرآن هنگام وزمانه زایندبترونیزومانتر(زیرک-زرنگ تر)باشندوزمین به زودی به‌مرگ رسند. شانزدهم این که دو ور(دریاچه)هست به‌سگستان (سیستان)بگشایدوزره (دروازه )شهرستان راآب ببردوهمه ی سگستان پرآب بباشد.وسرانجام سوشیانس بازآفریدگان راویژه کندورستاخیزومعادجسمانی باشد.[3]

موعود در آیین زرتشت:

برخلاف دیگر ادیان، که معمولا منتظر یک موعود نجاتبخش‏اند، زرتشیان منتظر سه موعود هستند که هر یک از آنها به فاصله هزار سال از دیگرى ظهور خواهد کرد. در این جا لازم است قبل از پرداختن به مسئله سه موعود، اشاره‏اى گذرا به بحث ادوار جهانى یا سال کیهانى در آیین زرتشت داشته باشیم، که افسانه ظهور این موعودهاى سه گانه در چنین چارچوبى جاى داده شده است. البته باید یادآور شویم که متنهاى زرتشتى درباره این که سال کیهانى از چند هزاره تشکیل مى‏شود هم سخن نیستند. پاره‏اى مى‏گویند از نه هزاره، و برخى این دوره جهانى را به مناسبت دوازده برج سال طبیعى و دوازده نشان منطقةالبروج متشکل از دوازده هزاره مى‏دانند. قراینى نیز حکایت مى‏کند رقم اصلى شش هزار سال بوده و به تدریج به نه هزار سال و دوازده هزار سال افزایش یافته است. در سه هزاره اول، اهورامزدا عالم فروهر، یعنى عالم روحانى را بیافرید، که عصر مینوى جهان بوده است. در سه هزاره دوم از روى صور عالم روحانى، جهان جسمانى خلقت یافت. در این دوره امور جهان و زندگى مردمان فارغ از گزند و آسیب بود و به همین دلیل عصر طلایى تاریخ دینى مزدیسنان نامیده مى‏شود. سه هزاره سوم، دوران شهریارى شهریاران و خلقت بشر و طغیان و تسلط اهریمن است. زرتشت درست در آغاز هزاره اول از دوران چهارم زاده شد؛ یعنى هنگامى که بنابر سنت دوران واپسین از چهار دوره عمر جهان بود.به موجب روایات زرتشتى، و بنا به یشت نوزدهم، در آخرالزمان از زرتشت سه پسر متولد مى‏شود که با نام عمومى سوشیانس خوانده مى‏شوند. این نام بخصوص براى تعیین آخرین موعود تخصیص یافته و او آخرین مخلوق اهورامزدا خواهد بود. کلمه سوشیانس که از ریشه سو به معنى سودمند است، در اوستا سئوشیانت  آمده و در پهلوى به اشکال گوناگونى چون : سوشیانت، سوشیانس، سوشا نس، سوشیوس یا سیوشوس آمده است. در فروردین یشت، بند 129، در معنى سوشیانت چنین آمده است: او را از این جهت سوشیانت خوانند؛ براى آن که او به کلیه جهان مادى سود خواهد بخشید این کلمه چندین بار در گاتاها براى شخص زرتشت به کار رفته و پیامبر خود را سوشیانت خوانده؛ یعنى کسى که از وجودش سود و نفع برمى‏خیزد و سود رساننده است.

 همچنین چند بار دیگر در سرودها این واژه به صورت جمع آمده و زرتشت خود و یارانش راسودرسانندگان معرفى کرده است. در سایر قسمتهاى اوستا نیز غالبا سوشیانسها به صورت جمع آمده و منظور از آنها پیشوایان و جانشینان زرتشت است که در تبلیغ کردن دین کوشا هستند و مردم را به راه راست هدایت مى‏کنند. ستایش و نیایش و خشنودى و آفرین با فروهرهاى همه پاکان؛ آن پاکانى که مرده‏اند و آن پاکانى که زنده‏اند و آن مردانى که هنوز زاییده نشده، سوشیانتهاى نوکننده‏اند. و در فروردین یشت کرده 1 فقره 7 آمده است:اى سپنتمان! فروهرهاى‏نخستین آموزگاران دین و فروهرهاى مردانى که هنوز متولد نشدند و در آینده سوشیانسهاى نوکننده جهان خواهند بود، از فروهرهاى سایر مردمان قویتر هستند .اما عمده مطالب درباره سوشیانسها در یشتهاى سیزدهم و بویژه نوزدهم آمده است. در یشت 19، بند 88 به بعد، درباره ظهور سوشیانس در آخرالزمان و نو شدن گیتى و سپرى شدن جهان چنین آمده است:فر کیانى نیرومند مزدا آفریده را ما مى‏ستاییم؛ (آن فر) بسیار ستوده زبردست، پرهیزگار، کارگر چست را که برتر از سایر آفریدگان است؛ که به سوشیانت پیروزمند و به سایر دوستانش تعلق خواهد داشت. در هنگامى که گیتى را نو سازد؛ (یک گیتى) پیر نشدنى، نمردنى، نگندیدنى، نپوسیدنى، جاودان زنده، جاودان بالنده و کامروا. در آن هنگامى که مردگان دگرباره برخیزند و به زندگان بى‏مرگى روى کند. پس آن گاه او (سوشیانت) به در آید و جهان را به آرزوى خود تازه کند .[4]

پس جهانى که فرمانبردار راستى است فناناپذیر گردد. دروغ دگرباره به همان جایى رانده شود که از آن جا از براى آسیب رساندن به راستى پرستان و نژاد و هستى وى آمده بود. تباهکار نابود خواهد گردید.بنا به مندرجات کتاب پهلوى دادستان دینیک، هنگامى که در آخرالزمان سوشیانس ظهور کند، قیامت مردگان به مدت 57 سال به طول مى‏انجامد. در این مدت، سوشیانس در کشور مرکزى، یعنى خونیرس،  فرمانروا خواهد بود، و شش تن از یارانش در شش کشور دیگر. اینان در طى مدت فرمانروایى‏شان، که باید به نوعى فرمانروایى معنوى و روحانى تلقى شود، همواره در حال اطاعت از سوشیانس و مجرى فرمانهاى وى خواهند بود سه پسر آینده زرتشت یا موعودهاى نجاتبخشى هستند که در هزاره آخر عمر جهان، به فاصله هزار سال از همدیگر، ظهور خواهند کرد. این سه تن عبارت‏اند از:

1-اوخشیت ارته :یعنى پروراننده قانون مقدس (نیرو دهنده و رواکننده قانون دین و داد زرتشت) .امروزه این نام را اوشیدریا هوشیدر گویند، و در کتب پهلوى به صورت خورشیتدر یا اوشیتر آمده است. گاه کلمه بامى را به آن افزوده، هوشیدربامى مى‏گویند، که به معنى هوشیدر درخشان است.2- اوخشیت نمه یا اوخشیت نمنگه: یعنى پروراننده نماز و نیایش. امروزه آن را اوشیدرماه یا هوشیدرماه گویند، ولى در کتب پهلوى به صورت خورشیتماه و اوشیترماه ضبط شده است. استاد پورداود مى‏نویسد: در واقع بایستى اوشیدر نماز بگویند؛ چه، کلمه نمنگه به معنى نماز است. 3- استوت ارته:یعنى کسى که مظهر و پیکر قانون مقدس است کسى که سوشیانت پیروزگر نامیده خواهد شد و استوت ارته نامیده خواهد شد. از این‏جهت سوشیانت، براى این‏که او به‏سراسر جهان مادى سود خواهد بخشید؛ از این جهت استوت ارته، براى این که او آنچه را جسم و جانى است پیکر فناناپذیر خواهد بخشید، از براى مقاومت کردن بر ضد دروغ جنس دوپا (بشر) . از براى مقاومت کردن در ستیزه‏اى که از طرف پاکدینان برانگیخته شده باشد. و این استوت ارته همان سوشیانس، یعنى سومین و آخرین موعود در آیین مزدیسناست. در اوستا هر جا که سوشیانت به صورت مفرد آمده، از او آخرین موعود، یعنى استوت ارته اراده‏گردیده است؛ چنان که امروزه نیز هر وقت به طور عام سوشیانس مى‏گوییم، مقصود همان‏آخرین نجاتبخش و موعود است؛ مثلا دریسنا که ذکرش گذشت، در آن جایى که به فروهر نخستین بشر کیومرث تا به سوشیانت درود فرستاده مى‏شود.چنان که اشارت رفت، این سه برادر از پشت و نطفه زرتشت پیامبر ایران هستند. بنابر سنت نطفه زرتشت را ایزد نریوسنگ برگرفت و به فرشته آب ناهید سپرد، که آن را در دریاچه کیانسیه (هامون) حفظ کرد. در آغاز هزاره یازدهم دوشیزه‏اى از خاندان بهروز خداپرست و پرهیزگار در آن دریاچه آبتنى مى‏کند و از آن نطفه آبستن مى‏شود. پس از سپرى شدن نه ماه، هوشیدر پا به عرصه دنیإ؛ خواهد گذاشت. این پسر در سى سالگى از طرف اهورامزدا برانگیخته مى‏شود و دین در پرتو ظهور وى جان مى‏گیرد. از جمله علامات ظهور وى این است که خورشید ده شبانه روز غیرمتحرک در آسمان خواهد ماند و به هفت کشور روى زمین خواهد تابید. آن که دلش با خدا نیست، با دیدن این شگفتى، از هول و هراس، جان خواهد باخت و زمین از ناپاکان تهى خواهد گشت.در آغاز هزاره دوازدهم دگرباره دوشیزه‏اى از خاندان بهروز در دریاچه هامون تن خود را مى‏شوید و از نطفه زرتشت بارور مى‏شود، و از او هوشیدرماه زاده خواهد شد و در سى سالگى به رسالت خواهد رسید. در هنگام ظهور وى، خورشید بیست شبانه روز میان آسمان مى‏ایستد . در دوران شهریارى روحانى هوشیدرماه، ضحاک از کوه دماوند زنجیر گسیخته، و به ستمگرى و بیداد مى‏پردازد. به فرمان اهورامزدا یل نامور، گرشاسب، از دشت زابلستان به پا مى‏خیزد و آن ناپاک را هلاک مى‏کند.

در پایان هزاره دوازدهم، باز از خاندان بهروز، دوشیزه‏اى در آب هامون شست و شو مى‏کند و بارور مى‏شود و از او سوشیانس، آخرین آفریده اهورامزدا، متولد مى‏شود. در سى سالگى مزدیسنا امانت رسالت را به وى واگذار مى‏کند. به واسطه نشانه متوقف شدن خورشید در وسط آسمان، به عالمیان ظهور سوشیانس و نوکننده جهان بشارت داده خواهد شد. از ظهور وى اهریمن و دیو دروغ نیست و نابود گردد. یاران آن موعود، که از جاودانان هستند، قیام مى‏کنند و همراه وى خواهند بود تا مردگان برخیزند و جهان معنوى روى نماید. بنا به روایات، زرتشت در آغاز هزاره دهم یا در آغاز دوران چهارم متولد شده است. پس از وى سه پسر آینده او، که موعودهاى نجاتبخش در آیین مزدیسنا هستند، به ترتیب: هوشیدر در آغاز هزاره یازدهم، هوشیدرماه در آغاز هزاره دوازدهم و سوشیانس در پایان هزاره دوازدهم ظهور مى‏کنند. ایشان مى‏آیند تا ادامه دهنده راه زرتشت، زداینده پیرایه‏ها از دین او و پالاینده جهان از فساد و تباهى، و سرانجام، منجیان مردمان و برپاکننده رستاخیز مردگان باشند.

اهم عدالت‌درایران‌باستان:[5]

1- آزادی اندیشه :

   پروردگارا ! کسی که اندیشه اش نیک یا بد«!» باشد،کردار و گفتار و وجدان او نیز به نیکی یا بدی خواهد گرایید .راهی که اندیشه به آزادی اختیار کند،اراده و ایمان نیز از آن پیروی خواهد کرد.

2- آزادی در گزینش دین :

ای مردم ! بهترین سخنان را به گوش هوش بشنوید و با اندیشه روشن و ژرف بینی آنها را بررسی کنید .هر مرد و زن، راه نیک و بد را شخصاً برگزینید.همه گفتارهای مقدس «سپند منثر» را می ستایم ،و همه ی داده های دشمن دیوها «وندیداد» را می ستاییم و روش کهن را می ستایم .خواستار ستاییدیم فروهرهای چیره ، و پیروزگر پاکدینان،فروهر نخستین آموزگاران کیش را « آموزگاران کیش کهن »،فروهرهای پاک نیاکان را،از روی راستی .بزرگداشت کیش کهن «پیش از زرتشت» از روی آگاهی کامل بوده است ؛ زیرا که در مینوی خرد در درِ43 ، بند33 می خوانیم که :«در ایرانویچ» قانونشان بهی و دینشان پوریوت کیش بوده است .در شاهنامه چنین آمده است که : قباد ساسانی هنگام گریختن به توران «در اهواز» خواهان پیوند با دختری می شود و از پدر و مادر او درباره ی کیش و نژاد می پرسد،و آنان پاسخ می دهند.شاهان هخامنشی که خود کیش ایرانی داشتند ، دوباره معابد دوم و سوم یهودیان را به هزینه ی خود از نو ساختند،و کوروش معابد دین های دیگران را در شهرهای بابل و آگاد واشئونا و زَمبن و مه تورنو و دیر دوباره ساخت ، و بت های آنان را به آن معابد بازگرداند،و نیز پیکره ی خدایان سومر واکد را که نبونید به بابل برده بود،به شهرهای خود باز گرداند . وچنان که می دانیم بسیاری از آنان نخواستند به اسرائیل بازگردند و به میانه ی ایران رفتند .

3 - آزادی گفتار :

در بند 16 از کرده ی 1 فروردین یشت،گفتاری آمده است که شایسته می نماید .از فروغ و فر آنان «فروهرپاکان» است که یک مرد انجمنی دانا و زبان آور متولد گردد کسی که در انجمن ، سخن خود را به گوش ها فرو تواند برد . کسی که از دانش برخوردار، در مناظره «گئوتم» را مغلوب نموده،پیروزمند به در آید .آزادی گفتار در داستان مانی است که وی با آزادی کامل سرتاسر مرز ایران را پیمود، و همه جاسخنان خود را گفت و پیرو  فراهم کرد، و به دربار پادشاه نیز رسید و سخن گفت و پادشاه ،موبدان را به گفت وگو با او فرا خواند، تا چنان که راست می گوید . مانی سال ها با آزادی بیان در همه جای ایران به گزارش دین و اندیشه خود می پرداخت ،و چون اندیشه ی او با نهاد سازنده ی ایرانی سازگار نبود،دین او بیرون از مرزهای ایران و شمال چین پراکنده شد و بسا که برخی از اندیشه های او در مسیحیت نو نیز رسوخ کرد.

4-آزادی و بزرگداشت زنان :

 هر مرد و زن راه نیک و بد را شخصاً برگزینند . فروهرهای مردان پاکدامن ممالک ایران را می ستایم،فروهر زنان پاکدامن ممالک ایران را می ستاییم . آنچه را مرد یا زنی دانست که درست و خوب است ، پس باید آن را با غیرت از برای خود به جای آورد و آن را به دیگران بفهماند تا آن طور که بایست ، بدان عمل کنند .شگفت تر از همه،چند سند از روایت های امید اشاوهیشتان است که چند پرستش و پاسخ دایتک «قانونی» را درباره زن و شوهر در بر می گیرد :اگر مردی،از زن خویش جدا شود ، و آن زن از زندگی با شوهرش خشنود و خرسند باشد، مرد گناهکار شناخته می شود و گناه او برابر با 5 تنافور است و اگر شوهر زنده باشد ، یا پس از مرگ وی،زنش به چنین جدایی تن در ندهد،قانون او را همچنان پادشاه زن می داند .انبوه گفتار درباره ی زن و آزادی و احترام او در فرهنگ ایرانی پایانی ندارد . ایرانیان باستان،ماه اسفند وبه ویژه روز اسفند از آن ماه را که اسفندگان نامیده می شد ، جشن زن می گرفتند .

5- پناه دادن به کودکان :

در بندهای یاد شده از وندیداد گذشت که از فرزندان ناخواسته می باید تا زمان بلوغ نگهبانی شود،و این فرمان زمانی در ایران روان بوده است که در همه ی فرهنگ های دیگر، این گونه فرزندان را حرامزاده می خواندند باز آن که آن کودکان برای هستی خود گناهی نکرده بوده اند . در بند بیست و هشتم مینوی خرد نیز درباره ی پشتیبانی از زن بی پناه و کودک نابالغ و نگهبانی از آتش و جانوران خانگی است. در ارداویراف نامه آمده است : زنانی که از برای مزد گیتی فرزند خویش را گریان هستند و شیر به کودکان دیگر دادند و فرگرد 78 از پادافره زنانی سخن می رود که کودک خویش را از زهدان افکندند،و گفتند که من آبستن نشدم .

6- خانواده،نخستین پایگاه و نهاد اجتماعی :

در بخش گزینش سران ایران و انجمن بزرگان ، زنجیره ای که مردمان را به کشور و جهان پیوند می دهد ، باز نموده می شود . این رشته از خانواده آغاز می شود،و به کشور و جهان می پیوندد .و در سرتاسر اوستا،هر جا که سخن از کشور یا جهان می رود، سخن درباره ی شهر و روستا و خانواده نیز فراموش نشده است ، و در نمازهای زرتشتی ،در نماز سپیده دم ، بزرگ خانواده،در نماز بامداد ، بزرگ ده ، در نماز پیشین ، بزرگ شهر ، در نماز پسین ، پادشاه کشور، در نماز شام ، آن کسان که همچون زرتشت در اندیشه ی نیکی جهانیان اند ستایش می شوند.و بر این بنیاد بزرگ خانواده نیکوکار می دانست که به هنگام نماز سپیده دم همه ی ایرانیان از شاه تا پایکار،وی را برای نیکوکاری اش می ستانید .هر آینه من مرد زن دار را از کسی که بی زن باشد برتری می دانم ، و مردخانه دار از بی خانه،و مرد فرزندار را از مرد بی فرزند ،و مالدار را از تهیدست .

7 -آزادی مسکن همراه با آرامش زندگی

 زمین شاد . . زمینی که مرد پرهیزگار در آن خانه بسازد و آتش و گاو و گوسفند و زن و فرزند و آرد و سبزه و سگ و ابزار زندگی خوش در آن بسیار باشد .ما می خواهیم که کشور تو را پاسداری کنیم . ما نمی خواهیم که از کشور جدا شویم ، نه از خان و مان جدا شویم ، نه از ده جدا شویم ، نه از شهر و کشور جدا شویم. . . من روا می دارم . . . آزادی منزل برای مردم و این خانه خوش که سده ها ، یا هزاره ها پیش از هخامنشیان از آن با نام خان و مان با رامش زندگی نیز یاد شد،همانست که کوروش نیز به هنگام گشودن بابل برای بابلیان به ارمغان برد . و من همه مردم سرزمین ها را در زیست گاهی آرام بنشانیدم.

8-بزرگداشت ایرانگردان و جهانگردان :

در بند 36 دردرِ سی و ششم مینوی خرد،درباره نیکان آمده است :کسی که بیماران و عاجزان و مسافران را مهمان کند .در ارداویراف نامه نیز از جمله ی گناهان یکی هم این آمده است :این روان آنان است که جاوخانه برای کاروانیان ندادند، و مهمان نوازی نکردند . جای تنور و اجاق ندادند ، و اگر دادند ، مزد گرفتند.در شاهنامه فردوسی به نمونه ای از آنچه که امروز «سازمان جلب سیاحان » می نامند بر می خوریم که ایرانیان با آموختن زبان های دیگران،به راهنمایی آنان نیز در اندرون مرز می پرداختند :در این چند سده،بسی از جهانگردان اروپایی به ایران آمده اند ،همه با هم در یک سخن همداستان اند و با شگفتی از آن یاد می کنند که در ایران «ایران فرهنگی» همگان مهمان دوست هستند .

9-گرامیداشت حقوق کارگران :

بدان هنگام که در یونان ، شهریان و آزادگان دارای ده ها ، صدها و هزاران برده بودند که از خود هیچ اختیار نداشتند و نماینده اندیشه ی یونان،ارسطو کارگر را ابزاری جاندار می خواند چنان که ابزار ، کارگری بی جان است . برای ساختن تخت جمشید ، کارگران و استادکاران همگی مزد دریافت می کردند و اسناد دستمزد آنان بر روی لوحه های گلین پیدا شده است . که افزون بر مزد همه هفته چندی گوشت و شراب دریافت می کردند . واز همه برتر آنکه کار زنان باردار کمتر از دیگران بوده . و از ماه هفتم بارداری تا شش ماهگی فرزند ، مزد بدون انجام کار بدانان داده می شده است در سنگ نوشته داریوش در ساختن کاخ شوش ، از کارگران کشورهای گوناگون یاد شده است برای آنکه آیندگان نیز بدانند که هر بخش آن بردست کارگران کدام کشور ساخته شده است . گزیده ای از آن چنین است : کندن زمین ، شفته و زدن خشت از بابلیان،آوردن الوارهای کاج از آسودیان، سنگ ستون از روستای ابیرادوش خوزستان که توسط سنگتراشان یونانی و ساردی بر روی آنها کردند .در آیین مذهبی نیز کارگران دارای آتشکده مخصوص که در کوه ریوند نیشابور «خراسان» قرار داشت بودند . آذر برزین مهر، و بندهشن درباره این آتشکده می نویسد : از درخشش این آذر است که واستریوشان «کشاورزان» و هوتوتخشان «دستورزان» پاکیزه تر و شستک جامک تر هستند در بند سی و نهم از ارداویراف نامه درباره ی مجازات کسانی است که «در گیتی مزد مزدوران ، و بهره ی بهره وران را باز گرفت » و نیز در یسنا کارگرانِ آبادکننده ی جهان راردیاسرور و سالار می خواند . کوشاترین در کشت و ورز ، کارگرترین را، در میان مردان پاک ،ردِ برزیگر گله پرور می خوانم .

10- انسان آزاد و دوری از برده داری:

سرگذشت غم انگیز بردگان در همه جای جهان روشن است . در یونان،چنان که گذشت،بردگان را با زمین می خریدند ؛در مصر،در چین باستان ، در اروپا و آمریکای امروزی . . و از آنجا که موج تازه ی اندیشه مارکیستی بر پایه اندیشه های همین کشورها پدید آمد ، بی گمان شدند که در همه  سرزمین ها و در میان همه ی مردمان جهان،برده داری بوده است .اما با همه ی این ها،تاریخ نگاران روسی که همه ی اندیشه های مارکیستی کمونیستی را بر روی همه ی کشورها ، درست می انگاشتند، درباره ی ایران به گواه های روشن و بی گمان در این باره بر نخورده اند،اما راست آن است که در سرتاسر تاریخ ایران باستان برده داری نبوده است و چنان که گذشت،در همه ی نوشته های ایرانی،انسان ها برابر خوانده  می شوند، وخلاف آن که در یونان گروه های بردگان هیچ حقی درباره ی کشورشان یا زندگی نداشته اند .یک گواه تاریخی در دست است که خودشان دهنده ی آزادگی و آزاد منشی ایرانی و آزرم به آزادی دیگران است و آن کاری است که در ساختن بند قیصر در شوشتر بردست رومیان اسیر در جنگ میان والریانوس، امپراطور روم و شاپور اول ساسانی ، انجام گرفت . اسیران رومی ، به سرپرستی فرماندهان خود، وزیر نظر مهندسان ایرانی ، این بند را ساختند ، اما اجازه یافتند که برای یاد بود کار خود در ایران ، برجی به سبک معماری رومی در کنار سر سبازند در ماتیکان هزار داتیستان که یک هزار ماده ی داد یا قانون ایرانی را بر شمرده است،درباره ی چنین کسان چندین بند یا ماده ی قانونی آمده است که همه ی بندها به جانبداری از بردگان نوشته شده است و از آن میان بند 15 از فصل 12 چنین است که چهار کس ، با هم برده ای داشته باشند ، و دو تن از آنان از آن برده بگذرند ، آن دو تن دیگر نیز حقی بر او ندارند .بی گمان این گونه بردگان ، با امکاناتی که برای آزاد شدن داشته اند و با گزینش همسر ایرانی ، پس از کوتاه زمانی در اندرون جامعه ایرانی حل می شدند . در بند ماتیکان هزار داتیستان ، همان ، رویه ی 384 آمده است که اسیران انیران «غیر ایرانی»، در دوران بردگی خود،حق داشته اند حتی با دختری از گروه پسیوهرکان زنا شویی کنند ، و پس از آزادی به همان گروه زن خود راه یابند .نشانه ی دوری از بردگی و ستم به مردمان را در شیوه ی خانه سازی ایرانیان هنوز می توان دید،که آسمانه ی «سقف» ایوان ها چگونه برگردن گاوی است که در او هیچ نشان از رنج در نگاهداری آن بار دیده نمی شود ، امّا معماران اروپایی بار را هنوز برگردن بردگان درمانده می نهند و چنین است که کارگر اروپایی در کارخانه همچون یک ابزار جاندار است نه انسان اندیشمند ، درست برابر با آنچه که نیای آنان ارسطو گفته است .

11 آزادی فرهنگ و زبان :

نشانه آزادی زبان در کشور پهناور ایران باستان ، هم اکنون نیز در انبوه زبانهایی که با نام زبان های ایرانی مورد پژوهش زبان شناسان است ، دیده می شود ایرانیان پس از اسلام نرمک نرمک زبان خراسانیان را که نخستین جامه ها و نخستین دفترها را نوشتند و پراکندند ، به نام زبان همگانی ایرانیان برگزیدند ، و همگان به نیرو بخشیدن به این زبان یاری کردند،و زبان آیینی کشور شد . در کنار این زبان ، زبان های محلی دیگر چون یغنابی ، سغدی ، بدخشانی،پشتو،بلوچی،خوری در کشور تلکم می شد .یک دوره بیش از آن،زمانی است که زبان پارسی باستان « کتیبه هخامنشی» زبان دیوانی بود و زبان های دیگر نیز جایگاه خود را داشتند ، تا آنجا که سنگ نوشته ها را به جز از پارسی به دو زبان دیگر نیز نوشته اند.

نشان آزادی فرهنگ نیز در بخش آزادی دین یادآوری شد که ایرانیان هیچ گاه فرهنگ خویش را به دیگران تحمیل نکردند،و گواه آن همین است که دین زرتشت از ایران به دیگر کشورها نرفت، و کوروش در اعلامیه ی بابل ، همه جا به جای نام اهورامزدا،نام مردوک را که خدای بزرگ آنان بود،آورده است و نیز داریوش در مصر در برابر گاو آپیس زانو زد با آن که نیاکان کوروش و داریوش خود نشان در سنگ نوشته های ایرانی ، همه جا ، از اهورامزدا یاد کرده اند .

12 گرامیداشت حقوق جانوران :

درود بر چارپایان ، سخن خوش از برای چارپایان ، پیروزی از برای چارپایان ، خوراک از برای چارپایان ، چراگاه از برای‌چارپایان ، کشت و ورز از برای چارپایان ، که از برای خورش ما بپرورد .همه ی جانوران آبی و زیر زمینی و پرونده و رونده و چرنده را می‌ستاییم .آن کس که چارپایان را پرورد ، با راستی ورادی و دهش و مهربانی ، با دستیاری آذر اهورامزدا ، سرپرست و نگاهبان ما است .منش های آفریده شده را می ستاییم ، دین سوشیانت  را می ستاییم ، روان چارپایان را می ستاییم ، روان های چارپایان بیابانی را می ستاییم . . . جانوران آبی ، خزندگان ، پرندگان ، فروهرهای جانوران را می ستاییم .در هوسپارم نسک ، بندی هست درباره ی گناه آن کسان که پرهیز از درمان جانوران بیمار می کنند و آنان را نزد پزشک نمی برند و اینکه در دادگاه ، چه دادستانی بر آنان روا بوده است .

13 شادی مردمان : 

در سراسر گاثاها ، سخن از آباد کردن جهان و شاد کردن مردمان می رود،وهمه ی کوشش ها برای زندگی نیک می باید که به شادی مردمان انجامد . بنابر منیوی خرد،زمین شادمان آن است که مردم در آن شیون و مویه نکنند شادی همراه با کردار نیک: تا این که منش نیک نزد ما فرود آید ، آنگاه روانم به بخشایش شادی دیگر خواهد رسید. کوروش نیز در نوشته ی خود درباره کارهای ناشایست نبونید می نویسد :اندوه و شادمانی را به شهرهای مقدس بپیوست . سخن پایان،آن که ناشادی در اندیشه ی ایرانی ، گناه به شمار می رفته است و در این باره به گفتاری از گزیده های زاداسپرم می آوریم تا او را از نابودی و بزه ناشادی کم باشد .

14- امنیت برای همگان :

آن سرزمین بدتر است که با نیکی و ایمنی و آسایش در آن نتوان زیست .آنکه تنش سالم است و در ایمنی زندگی می کند . . . من انکار می کنم از دزدی و به در بردن چارپایان ، دوری از اینکه زیان و ویرانی به ده مردیسنان برسانم.داریوش در سنگ نوشته ی خود امنیت همگانی را در پرتو راستی فراهم می بیند :داریوش شاه می گوید : تو، که از این پس شاه خواهی بود ، از دروغ سخت بپرهیز،مرد دروغگو را نیک گوشمالی کن ، اگر چنین می اندیشی : «کشور من در امان باشد» آیین من،که از آن بیم دارند

15- نفی جنگ و کشتار ویرانی :

اگر چه ایران ، بدان روی که در میانه ی جهان بود ، و هست ، همواره دیگران بدان یورش برده و ویرانی و کشتار در آن کرده اند و به همان روی می بایستی که کشور از سپاه آماده ی نبرد برای پیشگیری از یورش دیگران برخوردار بوده باشد ، و شور بختانه در این چند هزار سال از سوی بیگانگان جنگ های بسیار در این سرزمین روی داده است.یسنا نیز دین مزدیسنا را دینی می نماید که دشمن جنگ و جنگ افزار است :من استوارم به دین بهی مزدیسنا که مخالف جنگ و به کنار گذارنده ی جنگ افزارو پیوند دهنده ی جهانیان است.و در جنگ نیز نیروی راستی را به یاری می خواسته اند:نیروی راستی را جنگاوری می خوانم .این بند نشان می دهد که ایرانیان ، جنگ را خود دروغی بزرگ در جهان می شناختند که نیروی راستی را در برابر آن می دانستند داریوش در زمانی نزدیک به هزار سال می گوید .اهورامزدا این کشور را از دشمن «جنگ» ، خشکسالی ، و از دروغ محفوظ دارد .

16- دوری از خشم و کین و آزار جهانی :

در گاثاه آمده است :پروردگارا پلیدی دروغ و آز ، کی از پهنه ی گیتی برانداخته خواهد شد ؟ وسیله ای که موجب می گردد کریان های برخی «حکمرانان» سیه کار مردم را بفریبند و شهر یاران ستمگر با اندیشه های شوم بر کشورها حکومت کنند .-در بندهای دیگر گاثاها «یسنا،پاره های 7و10و12 و نیز یسنا 49 ، پاره ی 4 » از سه پدیده زشت و اهریمنی دیگر : رشگ ، کین و خشم ، یاد می شود که همه با هم ، جهان را به نا آشتی و جنگ و ناایمنی می کشانند .بزرگمهر در پندهای خود ، چند دیودگر را بر این ها می افزاید :آز ،نیاز ، خشم ، رشگ ، تنگ ، ورن « شهرت» ، کین ، تنبلی و خواب بسیار ، با دروغ اهریمنی و سخن چینی - اکنون که در جهان برای آز و بسیار خواهی برخی از کشورها ، مردمان دیگر کشورهای جهان در نیاز و تنگدستی می زنید و می میرند ، نمونه ای ابس ناهنجار از حکومت هایی در جهان پدیدار گشته است که نیای همه ی ما فریدون ، ما را از آن دور می خواست . این چنین از آزی که کشورهای آزمند را در بر گرفته است ، آتش جنگ و خشم در جهان افروخته است ، و تا آن آز پایان نپذیرد ، رنج و سوز و گداز جهانیان را پایان نیست ، و مردمان همان کشورهای نیرومند نیز از این رنج و ستم بر کنار نخواهد بود .

درباره نه دیو در درِ49 وندیداد آمده است که نمی توانند زرتشت را گرفتار سازند که عبارتند از : آشوب ، غوغا ، مستی ، ناخشنودی ، گرسنگی ، تشنگی ، خشم ، فنا ، تباهی ، دریوزگی ، گدایی ، فریب و کین .چون نیک بنگریم ، گرسنگی و تشنگی از نیاز ، گدایی از آز و ناخشنودی از رشک و غوغا و آشوب از کین است و آشوب و تباهی از خشم .

17- دوری از آشوب و پیروی از میانه روی :

درباره ی پنج دیو یا پنج دروغ بزرگ در جهان یا جان مردمان ، یک سخن دیگر می باید افزود ، که بنابر گفتار های پیشین ، دیو «سئور» که در زبان پهلوی «ساوول» خوانده می شود از همه ی دیوان دیگر نیرومندتر و خونریزتر است . اهریمن «اندیشه کاهنده » آن را در برابر شهریور که از صفات خداوند در جهان است ، آفریده است.شهریور ، شهریاری آرزو شده ، یا شهریاری آرمانی است ، و در کشور نماد آن گونه شهریاری و اداره است که خداوند در جان جهان دارد و چون سئور در برابر شهریور جای دارد ، نمی توان آن را شهریاری بد یا اداره ی کشور بی دستیاری اندیشه و خرد و رای به شمار آورد . در برابر چنین فرمانی ، فرمان ارسطو به اسکندر در مورد فتح ایران گفت : بزرگان را به کارهای خرد بگمار و خردان را به کارهای بزرگ . این فرمان ارسطو در جهان غرب روان است و استعمار گران در همه ی کشورهای زیر دست ، بی مایگان را در راس قدرت و بزرگان به کارهای کوچک و خود از این میانه سود می برند .

18 بزرگداشت پیمان :

چون نیک بنگریم ، داوری خواهی و نیاز به دستگاههای بزرگ دادگستری در جهان ، با شکستن پیمان از سوی یکی از آنان که پیمانی با هم بسته اند ، پیش آید . و برای آنکه چنین نشود ، نگاه داشتن پیمان برای همگان ، با بسته می نماید .ایرانیان با پدیدار کردن کیش مهر ، نماد پیمان و روشنی نگاهبان و نگرنده به پیمانها، پایه ی نخست را برای بزرگداشت پیمان در سراسر جهان برداشتند و بدان روی مهر را دارنده ی هزار گوش و ده هزار چشم نامیدند ، تا همه ی پیمانداران و پیمان شکنان را در سرتاسر گیتی در پرتو راستی ببینند و به آنان پاداش و سزا دهد.در مینوی خرد پیمان شکنی از گناهان به شمار می آید و نیز آن کسان که در خور بهشت اند:کسی که خود را از پیمان شکنی . سخت دور دارد و پیمان شکنان ، در مرز کشور ، کشور را به ویرانی می کشند زننده مهر «پیمان شکن» نابکار ، سرتاسر کشور را ویران سازد . ای سپیتمان «زرتشت» تو نباید مهر و پیمان بشکنی ، نه آن پیمان که تو با یک پیرو دروغ ، و نه آن پیمان که تو با یک پیرو راستی و بستی ؛ زیرا که پیمان بستن با هر دو درست است خواه پیرو دروغ ، خواه پیرو راستی . در فرگردهای ارداویراف نامه آمده است که در دوزخ :این روان آن مرد دَروَند «پیرو دروغ » است که در گیتی بسیار پیمان شکنی کرد و با پاکان و پیروان دروغ پیمان شکنی کرد . زیرا هر دو پیمان است ، هم با پاکان و هم با دَروَندان .

19- آیین نظام پزشکی :

امروزه در جهان تنها به آموزش پزشکی بسنده نمی شود . که پزشکان را نیز پس از گرفتن پروانه ی کار با آئیین نامه های ویژه زیر نگرش دارند تا کسی را پروای سرپیچی از داد پزشکی نموده شده ، و آن دارو دادن پیر زنان برای افکندن فرزند از زهدان بوده است . که در بخش پشتیبانی از کودکان درباره ی آن سخن گفته شده .در نیکاتوم نسک یکی از بخش های داتیک « قانونی» گمشده ی اوستا نیز بخشی « اندر چگونگی ریش اجراحت» و درد ، و دارویی که « بیمار» از آن برمی خیزد یا می میرد آمده است و پیدا است که اگر دارو و درمان پزشک به آیین شناخته نمی شده ، او را به دادگاه می کشانده اند! پزشکی ایران در 4800 سال قبل از میلاد نخستین جراحی مغز را انجام داد این عمل در شهر سوخته که بر اثر حفاری در گور دسته جمعی پیدا شده است .                    

20- گرامیداشت جان جهان :

در بخش خانواده ، نخستین نماد در اندیشه ایرانیان ، و نیز جای جای در دیگر بخشها ، یاد از زنجیره ی یگانه ای که ازخانواده آغاز می شود و با کشور پایان می پذیرد . این رشته ی پیوسته ، در اندرون کشور بوده ، و یک نهاد دیگر ، یا نهاد برتر ، جهان بوده که ، از آن همواره پس از آن چهار نهاد ، نام برده می شد . در نمازهای پنجگا نه ی زرتشتی هنگام سپیده دم ، بزرگ خانواده همراه با دیگر ستایش ها ، ستوده می شد . به گاهِ هاون « از برآمدن خورشید تا نیمروز» که خدای پاک و درست کردار .به گاه نیمروزان ، شهردار رمه پرور « رمه: توده ی مردمان»به گاه پسین ، پادشاه افزاینده ی پهلوانان . درگاه شام ، آن کسان که برتر از پادشاه ، در اندیشه ی زندگانی نیک برای جهانیان اند .

از چنین کسان با نام « زرتوشتروتمه» یا کسی که « در اندیشه و کردار » همانند زرتشت باشد . در یسنا 19‌، بندهای 16،17،18 درباره ی چنین کسان آمده است که : در شهر ری ، زرتشت چنین پایگاه دارد ، و در دیگر شهرها آن کسان که مانند زرتشت اند .در یسنا بارها از این زنجیره که به جهان پایان می پذیرد ، یاد شده است که از میان یسنا ، هات 2، بندهای 3 نای است ، که همراه با ستایش چنین کسان ، زنان « با گروه فرزندان نیک » نیز ستایش می شوند . و چنین می نماید که ستایش جهان ، با ستایش زن همراه و همسنگ است . زیرا در یسنا ، هات 13،بند 1 این پیوند ، خود را بهتر می نماید . اهورامزدا را سرورِ «خانه خدا» می خوانیم ؛ سرور کد خدا ، سرور شهردار ، سرور پادشاه ، و سرور زنان می خوانیم . . . آن زنِ پاک ، و این زمین را نگهدارنده ی ما است .

به سخن دیگر ، ایرانیان همه ی آنچه را که در اندرون مرز ایران می ستوده اند ، با ستایش جهان می پیوستند ، و با اندیشه ، جان جهان را برتر از همه چیز می شمردند ، که زندگی ایرانیان نیز در آن و همراه با آن ، با خوشبختی همراه بوده است .خواستار ستانیدیم ، این جاها و روستاها و چراخورها و میهن ها و آبخورها و آب ها و سرزمین ها و گیاهان و این سرزمین و آن آسمان ، و باد پاک ، ستاره ، ماه ، خورشید ، انیران و همه ی آفریدگان خرد مقدس روز وگاه و ماه و گنهبار و سال را اکنون اگر نیک بنگریم ، جان جهان گرامی ، به چشم سود اگر آن دیده نمی شود ، و آنان با پشتیبانی دولت ها که همه سود اگر شده اند بیش از هر زمان به جانِ جهان آسیب می رسانند . و آن کسی که با آز ورزی به جهان گزند و زیان رساند گناهکار شمرده می شوند که داد و آیین ، سزای آنان را پیش بینی کرده است .

21- نخستین سازمان ملل ومفهوم عدالت:

چند هزار سال پیش از زرتشت ، کشورهایی که پیرو آیین مهر بودند ، همگی بر این داد یگانه استوار بودند ، چنان که گذشت این مرز پهناور بر مهریشت ، گسترده تر از ایران «کشور میانین » بود،و بند سیزدهم از کرده ی مهریشت یکی از نامه هایی است که درباره ی کشورهای زیر فرمان مهر سخن می گوید :نخستین ایزد مینوی که پیش از خورشید فنا ناپذیر نیز است در بالای کوه « هرا» برآید . نخستین کسی که با زینت های درخشان آراسته « پرتوهای سپیده دم» از فراز کوه زیبا سر بر آورد . از آنجا آن مهر بسیار توانا ، همه ی منزلگاهانِ آریایی را بنگرد . در بند 67 ، کرده ی 17 ، از کشور ارزهی «کشور شرقی ایران بزرگ» ، در بند 133 ، کرده ی 31 ، از شش کشور پیرامون ایران همراه با ایران ، هفت کشور جهان ، و در بند 78 ، کرده ی 19،از همه ی کشورهایی که از سوی مهر نگهبانی می شوند ، نام برده شده است . اما به ویژه بند 104 ، کرده ی 27 جایگاه این کشور را روی نقشه ی جغرافیا ترسیم می کند و چنان که پیش تر گفته شد ، شرق آن ، مشرق هندوستان است و غرب آن جایی به نام نیغن و شمال آن دهانه رودارنگ و جنوب آن در خط پایین نیمروز سیستان ایران در مرکز زمین ، در جزیره ای به نام فاره در میان دریای ستویس که امروزه اقیانوس هند می نامند از این چهار نقطه ، سه جای آن در روزگار ما پیدا است و می باید که درباره ی چهارمی ، یعنی غرب ، سخن گفت . همه آنان که درباره ایرانیان و کیش مهر یا کیش های کهن تر از زرتشت پژوهش کرده اند ، در سرزمین هیتیت به پیمانی میان سرداران آن ناحیه برخورد کرده اند که نام ایزدانی چون مهرووارونَ و نستیه و ایندرا،برخورد کرده اند که این نام ها در هندوستان نیز مورد ستایش بوده اند .بنابر این ، مرز غربی این کشورها . مرز غربی سرزمینی است که امروزه اروپا خوانده می شود ، و در نوشته های ایران باستان ، سوه یا سرم «سرمت» خوانده می شده است .واژه «نیغن» اوستایی خود به معنی فروزدن یا فرورفتن است و بی گمان نویسندگان اوست این مرز غربی را غرب اروپا می دانسته اند که خورشید در دریای آن ، فرو می رود . باری ، چون همه ی پهن کشورها در یک داد و آیین انباز بوده اند ، گونه ای اتحاد ملل باستانی را در میان آنان می توان جست و جو کرد ، که مرکز آن ایران به شمار می رفته است انجمن نمایندگان کشورهای جهان ، به گونه ای گسترده تر ، بر دیواره های دارابگرد «تخت جمشید» که کاخ جشن نوروز بوده است ، نماینده شده و همه ی نمایندگان جهان آن روز با جامه های ویژه مرز خود در دربار ایران در این نگاره دیده می شوند نام این بزرگان در همان سنگ نوشته چین آمده است . پارسی ، مادی ، خوزی ، پارتی ، هراتی ، بلخی ، سغدی ،خوارزمی ، زرنگی ، رخجی ، گنداری ، ، هندی ، سکایی ، هوم خوار، سکایی تیز خود ، بابلی ، آشوری ، عرب ، مصری ، ارمنی ، کپدوک ، ساردی ، یونایی ، سکایی آی سوی دریا ، پوتی ، حبشی پدید آمدن سازمان جهانی در ایران ، تنها به گرد آمدن نمایندگان سیاسی مرزهای گوناگونی در ایران وابسته نبود ، که بایسته آن بود که همراه نمایندگان کشورها زندگی در ایران برای بازرگانان ، مردان دانش و اندیشه ، کارورزان و دست ورزان کشورهای گونه گون ، با آرامش و آسایش و برخورداری از خانه و کوی و شهر ویژه همراه بوده باشد و چنین است که با دوباره نیروگرفتن ایران در زمان ساسانیان به یک چنین پدیده بر می خوریم . بی گمان ، برای پدید آوردن چنان سازمان ، آموختن زبان های جهانی ، بایسته می نمود و این کار نیز در ایران انجام می گرفت .به راستی پیامد اندیشه و جهان بینی ایرانیان بوده است ، زیرا که ایرانیان بر این پیمان بوده اند که کارهایشان بر پایه است ، یا داد جهان ، یا قانونی که بر جهان فرمان می داند ، بوده باشد. این فرمان نخستین ، همان فرمان است که برای گردش جهان از سوی خداوند بنیاد شده و همراه با جهان است ، و هر آن کس که خود را در این جهان ، همراه با جان جهان می داند ، می باید که بی گمان از آن داد بنیادین پیروی کند :هر کس در این جهان باید برابر آیین ازلی اشا یا راستی ، که بنیاد زندگی را تشکیل می دهد رفتار نماید .و نیروی این دادِ بنیادین چنان است که دیر یا زود ، زشت کرداران را نیز به راه راست می کشاند : و سرانجام ای خداوند جان و خرد ، همه ی زشت کرداران با آگاهی از حقیقت به سوی تو خواهند آمدو بردانایان است که همواره در این کار ، همراه باشند . داناباید با دانش خویش ، نادان را آگاهی سازد ، نشاید که نابخرد گمراه ماند.

کوروش کبیر و اعلامیه ی حقوق بشروعدالت:

برخی از مورخین و محققین معتقدند اولین اعلامیه ای که در جهان راجع به حقوق بشر داده شده از طرف کوروش کبیر است که سلسله مادها را برانداخته و طرحی نو در حکومت افکنده است. و به قول ارسطو«کوروش کشور خویش را از بندگی رهانیده است»مولانا ابولکلام آزاد،محقق و وزیر فرهنگ بعد از استقلال هندوستان در سالهای 1330 با تحقیقاتی که انجام داده است« ذوالقرنین» مذکور در قرآن راهمان کوروش کبیر دانسته است. و مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان جلد 26، ترجمه فارسی این مطلب را تأیید کرده می گوید:ذوالقرنین همان کوروش کبیر یکی از ملوک هخامنشی در فارس است. این قول را بعضی از علمای نزدیک به عصر ما یعنی سراحمدخان هندی و مولانا ابولکلام آزاد در ایضاح و تقریب آن سخت کوشیده است. اجمال مطلب این که آنچه قرآن از وصف ذی القرنین آورده با این پادشاه عظیم تطبیق می شود،زیرا اگر ذوالقرنین قرآن مردی مومن به خدا و به دین توحید بوده کوروش نیز بوده و اگر او پادشاهی عادل و رعیت پرور دارای سیره ی رفق و رأفت و احسان بوده این نیز بوده و اگر او نسبت به ستمگران و دشمنان مردی سیاستمدار بوده این نیز بوده و اگر خدا به او از هر چیز سببی داده به این نیز داده،و اگر میانه دین و عقل و فضائل اخلاقی وعده و عده و عروت و اتقیاد اسباب برای او جمع کرده برای این نیز جمع کرده بود.کوروش در سال 538 قبل از میلاد به بابل در دوران پادشاهی بخت النصر لشکرشی می کنند و آن در حالی است که آوازه ظلم وجور این پادشاه در جهان پیچیده بود:پادشاهی که قلاب زنجیر را به زیان یکی از مخالفان خود کوفت و او را چون سگ به پایه تخت خودبست حاکمی که با دست خود با خنجر مطلا و مرصع،چشمان پادشاه فلسطین را از کاسه بیرون کشید و معبد سلیمان را آتش زد و دستور داد زیباترین اسرای یهود برگزیدند و آنها را به دار کشیدند.در چنین موقعیتی است که کوروش و سربازان آزادی بخش او به پایتخت بابل وارد می شوند. پس از ورود به شهر پرشکوه باستانی بابل «538 . ق . م»،برای آزادی ملل مختلف از اسارت بابلیها فرمانی صادر کرد که به موجب آن بالغ بر چهل هزار نفر از قید اسارت بابلیها آزاد شدند و به اوطان خود مراجعت کردند.متن بابلی فرمان مزبورکه بیست وپنج قرن پیش صادرشده ،به سال 1879میلادی در حفاری بابل کشف شد که اکنون درموزه بریتانیا در لندن محفوظ است.این فرمان از نظر اهمیت موضوع وتفویض حقوق اجتماعی به ملل درآن عصرچنان حائزاهمیت می باشدکه درمحافل حقوقدانان جهان به عنوان اولین منشور آزادی تلقی شده است وفرمان مزبور که بر سطح استوانه ای ازگل رس درچهل وپنج سطر حک شده معروف به اعلامیه کوروش می باشدوآن استوانه نیزبه استوانه ی کوروش مشهور است .

نویسنده:بهرام علی کریمی



1- چیچست (Caecast) نام دریاچه ارومیه است. این نام در اوستا به صورت چیچسته به معنى تابان و درخشان است و صفاتى که براى آن آمده، ژرف، پهن و دور کرانه است. این دریاچه را کبودان و دریاچه ارمیه و ارمینیه و شاهى و دریاچه تلا و شور دریا هم خوانده‏اند. در این چند سال اخیر دریاچه رضائیه نامیده شده است. در بندهش‌بند 92

2- بویس،مری،تاریخ کیش زرتشت،مترجم همایون صنعتی زاده،صفحه 64

1- زرتشت پیامبری که ازنوبایدشناخت ،ارباب کیخروشاهروخ ،صفحات 241الی 245

1- پورداود،ابراهیم.یسنا «بخشی ازاوستا صفحه 87 

1- بویس،مری،تاریخ کیش زرتشت،مترجم همایون صنعتی زاده،صفحه 127

1- یسنا 48 ، پاره ی 10

2-  متن های پهلوی ، همان، رویه ی 89

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد